چندی پیش کمپینی در کشور افغانستان به راه افتاد که هدفش مبارزه با پدیدهی خیابانآزاری و آگاهیبخشی در زمینهی مزاحمتهای خیابانی بود. به این بهانه، یادداشت پیش رو نگاهی به برخی جنبههای این پدیده در ایران انداخته است.
بر اساس پژوهشی که از سوی یک مرکز تحقیقاتی داخلی انجام شده است، هر زن یا دختر در حامعههای شهری ایران به میزان مسافتی که طی میکند، یا مدت زمان حضورش در سطح خیابانها، بین یک تا بیست بار مورد مزاحمتهای کلامی و فیزیکی بسیاری از مردان قرار میگیرد. همچونین طبق یک نظرسنجی از زنان هجده تا پنجاهساله تهرانی، بیشترین مزاحمتها از نظر آنان بهترتیب عبارتلند از: بوقزدن اتومبیلها و اصرار به سوارشدن، تنهزدن عمدی به زنان، انتشار تصاویر خصوصی افراد، متلکگفتن و پراندن الفاظ رکیک، ویراژ دادن و حرکتهای نمایشی موتورسواران و تعقیب زنان توسط مردان در مکانهای خلوت.
در پدیدههایی مانند مزاحمتهای خیابانی که به جنسیت و تعامل بین دو جنس ارتباط پیدا میکنند، یکی از کلیشهها این است که اغلب افراد در اینگونه موارد، مسائل اجتماعی را بهطور ذاتی به زنانه یا مردانهبودن منتسب میکنند و آن را طبیعی یا به اصطلاح، فطری برمیشمارند. این باور غلطی است. این مسأله نیز همچون بسیاری از مسالههای دیگر که جامعهی انسانی با آنها درگیر است، یک برساختهی اجتماعی است و به ذات زنبودن یا مردبودن ربطی ندارد که برای نمونه بگوییم بهطور پیشینی در آنها وجود دارد. نکتهی مهم اینجاست که امری که برساخته اجتماعی است پس قابل تغییر هم هست. بنابراین اگر ناهنجاریهای اجتماعی مانند همین مزاحمتهای خیابانی بهصورت درست و شفاف تحلیل و واکاوی شوند، میتوان امیدوار بود که به راهبردهایی برسیم که در جهت تغییر وضعیت موجود باشند.
توجه به خیابان بهعنوان مکانی که این اتفاق در آن میافتد بسیار مهم است؛ چونین فضاهایی که در آنها افراد بیگانه و ناشناس در حال گذر یا تعامل هستند، مستعد رفتارهای ناهنجاری است که چهبسا مجازات قانونی به دنبال ندارند. در جامعهی ما هم که اخلاق مدرن و اخلاق شهروندی هنوز قوام و گسترش چندانی نیافته است، برخی مردان از این موقعیت کالبدی خیابان در جهت مسئولیتگریزی و فرصتجویی استفاده میکنند.
جامعهی ما تغییرات بسیاری کرده است و زنان زیادی وارد عرصهی عمومی شدهاند. دیگر مثل گذشته نیست که زنان در اندرونیهای خانه بمانند و فقط مردان در بیرون از آن خانه حضور داشته باشند. بهواسطهی همین تحول و گذاری که از جامعهی سنتی به جامعهی جدید رخ داده است، برخی از نقشهای اجتماعی زنان و همچونین نوع تعامل آنها با مردان، تغییرهای قابل ملاحظهای پیدا کرده است. بااینوجود هنوز شمار زیادی از تعریفها تغییر چندانی نکردهاند و همچونان مردسالارانه و قدرتمدارانهاند. برای نمونه، در همین پدیدهی مزاحمتهای خیابانی میتوان فشردهای از وضعیت غالب و مناسبتهای اجتماعی مردسالار را مشاهده کرد. در این پدیده نیز مردان مزاحم از جایگاه یک موقعیت فرادست، زنان را بهعنوان قشر فرودست تعریف میکنند.
از سوی دیگر، مزاحمتهای خیابانی را میتوان یکی از انواع خشونت علیه زنان محسوب کرد؛ نوعی خشونت خیابانی؛ چه خشونت نمادین و چه خشونت کلامی و فیزیکی که متاسفانه در مزاحمتهای خیابانی بهوضوح اتفاق میافتد. خیلی از مزاحمان خیابانی میگویند «حالا یک متلکی هم انداختیم، مگر طوری میشود؟» شاید این افراد نمیدانند که با انواع و اقسام این گفتارها و رفتارهای غلط و تحقیرآمیز باعث صدمههای جبرانناپذیر روحی و اجتماعی به زنان و دختران میشوند.
در بسیاری مواقع هم، چون زنان و دختران نمیتوانند خشم و دفاع قانونی از حقوق خود را در حیطهی عمومی بروز دهند، ناخوداگاه آن را به حیطهی خصوصی و خانواده منتقل میکنند. این امر علاوه بر صدمههای روحی، آنها را ضعیف بار میآورد. مثلن در لاک تنهایی خود میروند و مدتها گریه میکنند، یا ماهها با خاطرهی دردناک مزاحمتها و تعرضها درگیر میشوند و از کار و زندگی هم میافتند. بسیاری از آنها هم دچار این توهم میشوند که نکند فلان حرف تحقیرآمیز که در خیابان شنیدهاند واقعیت داشته باشد تا جایی که حتا ممکن است آن را باور کنند.
فشار اقتصادی از عاملهایی است که در بسیاری از موارد منجر به بروز فشارهای روانی میشود. وقتی توان اقتصادی خانواده بهنحو فزایندهای کاهش پیدا میکند، طبیعتن مادر و پدر و فرزندان نیز نمیتوانند حضور چندانی در محیطهای فرهنگی، آموزشی و تربیتی داشته باشند. بنابراین، با ضعف آموزشهای حقوق شهروندی و جنسی، افراد به نگرش انتقادی به جامعه و امکانهای کافی برای تمرین مهارتهای تعامل سالم و درست، از جمله در خیابان، دسترسی پیدا نمیکنند. چهبسا بههمیندلیل بسیاری از نوجوانان بههیچوجه نمیدانند که تعریفهای جدید از رابطهی درست و برابر میان دو انسان بالغ چیست و چگونه باید در جایی چون خیابان آن را به کار بست. از توجه به فشار روانی حاصل از وضعیت اقتصادی شکنندهی افراد در بروز چونین پدیدههای خشونتآمیزی نیز نباید غافل شد.
بیکاری یکی از مهمترین عاملها در رواج مزاحمتهای خیابانی است. وقتی فرد توان مادی گذراندن اوقات فراغت خود را در فضاهای فرهنگی، تفریحی و آموزشی ندارد، ممکن است به دمدستترین امکانهای آنی پرکردن این اوقات در خیابان و به شکلی ناسالم روی بیاورد.
این پدیده، تجاوز کلامی یا رفتاری به حریم خصوصی و حقوق فردی بخش بزرگی از افراد جامعه است. بههمیندلیل به حوزهی جرمشناسی نیز ارتباط پیدا میکند؛ برخی نهادها وارد این جریان میشوند و مجازات و احکامی نیز در این مورد تعریف میشود، اما بهزعم اغلب حقوقدانان، نکتهی قابلتوجه این است که تاکنون در قانون تعریف دقیق و مشخصی از مزاحمت ارایه نشده است و بهطور معمول به ذکر مصادیق این مفهومها اتکا میشود. تنها در قانون مجازات اسلامی به آن در چند مادهی قانونی اشاره شده است؛ مانند مزاحمت ملکی که موضوع مادهی 690 این قانون است و همینطور مزاحمت برای اطفال و زنان که در مادهی 619 این قانون آمده است.
هرچند این تصور غلطی است که ما فکر کنیم قانون میتواند قدرت مقاومت خوبی در برابر این مسائل باشد. اگر شما بپرسید که آیا همین یک بند قانون مجازات اسلامی هم در اینباره وجود دارد یا نه، شمار زیادی هستند که هیچ اطلاعی در این باره ندارند. سوای بحث عدم اطلاعرسانی و آموزش، پس این یعنی خیلی کم از این قانون استفاده شده است که اغلب از آن بیخبراند. در غیاب تعریفهای روشن، میدان برای مسئولیتگریزیهای بیشتر مردان و مزاحمان خیابانی باز میشود. در کنار اصلاح قوانین، باید به آموزش و آگاهیبخشی در سطح محلهها توجه ویژهای داشت.
به زنان هم اجازه چندانی بهمنظور مقاومت در برابر اینگونه مزاحمتها داده نمیشود. انواع و اقسام انگزدنها و اتهامها به زنانی که در خیابان مورد مزاحمت قرار گرفتهاند و در پی دفاع از حق قانونی خود برمیآیند را میتوان در همین راستا فهمید. اینها، در کنار مراحل وقتگیر اداری ثبت شکایت و تشکیل پروندهی قضایی، نیز از جمله دیگر مواردی است که بسیاری از زنان را از پیگیری تعرض صورتگرفته به آنها در خیابان منصرف میکنند.
مسالهی قابلتوجه دیگر این است که مزاحمتهای خیابانی تنها شامل مزاحمان جوان یا نوجوان نمیشود. طبق آماری هم که مدتی پیش اعلام شد، بسیاری از این مزاحمتها از سوی مردانی صورت میگیرد که متاهلاند یا دورهی جوانی را پشت سر گذاشتهاند.
وقتی آموزش چندانی بهمنظور کسب مهارتهای ارتباطی به جوانان و زوجها داده نشود، رضایت افراد از رابطهها هم بهشدت افت میکند. درنهایت عدم رضایت خودش را بهشکلی نشان خواهد داد که در همین نمونهی خاص میتوان به بروز مزاحمتهای خیابان توسط مردان متاهل یا مسن اشاره کرد. باید آموزشهایی در این زمینه در مدرسهها و مکانهای آموزشی دیگر در نظر گرفته شود و همینطور ضرورت دارد نهادهای مشاورهای و درمانی مناسب در محلهها تاسیس شوند تا همه بتوانند مهارتهای درست و لازم را در این زمینهها کسب کنند و در زندگی روزمره خود به کار ببندند.
توجه به این موضوع بسیار اهمیت دارد که معماری و مدیریت فضاهای شهری و محلهها نیز در شیوع یا کاهش مزاحمتهای خیابانی تأثیرگذار است. معابر تنگ، چراغهای ناکافی، خراب یا کمنور، این فضاها را به مکانهای ناامن برای زنان تبدیل میکند و امکان ایجاد مزاحمتهای خیابانی را به حداکثر میرساند. به روشنایی مناسب پارکها، زیر پلها و کنار بزرگراهها و محیطهای پرت محلهها باید حتمن رسیدگی شود. نکتهی دیگر توجه به مکانیابی ایستگاههای اتوبوس است. در نزدیکی مدرسههای دخترانه باید ایستگاههای اتوبوس کافی وجود داشته باشد؛ در غیر این صورت احتمال ایجاد مزاحمتهای خیابانی برای دانشآموزانی که مسافتهای طولانی را برای رسیدن به اولین ایستگاه طی میکنند بسیار افزایش مییابد.
متاسفانه کلیشههای عامیانه و باورهای غلط زیادی هم در فرهنگ ما بهطور گستردهای رواج دارد که در زمینهی مزاحمتهای خیابانی نیز مسالهساز میشوند. مانند این تصور بد و نادرست که «تقصیر خود زنها است»، یا مثلن «پسرها این جوریاند دیگر»، یا موردهایی که مساله را به نوع و نحوهی پوشش زنان برمیگرداند.
این باورهای کلیشهای و نادرست بیش از هرچیز صورت مساله را پاک میکنند و باعث میشوند در تحلیل و تشخیص علتها و رسیدن به راهکارها دچار خطاهای اساسی شویم. در خصوص همین مورد نحوهی پوشش کافی است دقت کنیم که در همان جامعههای سنتی که پوششها هنوز دچار اینگونه دگرگونیها نشده بود هم مزاحمتهای خیابانی زیادی به نسبت حضور زنان در فضای عمومی آن زمان وجود داشته است.
در برخی از کشورهای منطقه هم با وجود همان پوششهای سنتی، مزاحمتهای خیابانی به یک معضل اساسی تبدیل شده است. در خبرها هم هر از گاهی دربارهی مزاحمتهای خیابانی در عربستان، هند یا مصر میخوانیم و میشنویم. یا دختران دانشآموز نیز با اینکه ملزم به پوشیدن روپوشهای یکسان در مدارس هستند، همچونان از مزاحمتهای خیابانی در امان نماندهاند.
در دورهی جدید، حضور زنان در عرصهی عمومی بیشتر شده است و همین حضور پررنگ هم به نسبت گذشته که تقریبن تمامی زنان خانهنشین بودند، فراوانی مزاحمتهای خیابانی را بیشتر میکند. بنابراین، ریشهی مساله جای دیگری است. موضوع پیچیدهتر از این کلیشههای غلط رایج است و با یک فرهنگ و ساختار کلانتر در ارتباط است. پدیدههای اجتماعی را مستقل از این ساختار نمیتوان بررسی کرد.