در میان محتواهای تصویری غیر تلویزیونی که در چارچوب قوانین جمهوریاسلامی ایران و به زبان فارسی ساخته شدهاند، «دید در شب» اتفاق مثبتیست. آنطور که رضا رشیدپور، مجری این برنامه توضیح میدهد، او بههمراه همکاران خود و با کمترین هزینهها برنامه را تولید میکنند، برنامهای که با کیفیت موجود جای تقدیر دارد. دعوت مهمانان در حوزههای مختلف، بهچالشکشیدن آنها و بحث و گفتگو بر سر موضوعهایی که بهطور معمول در لفافه بیان میشده است، آن هم در چارچوب قوانین امروز ایران کار آسانی نیست؛ اما این برنامه، طی این بیستوشش قسمت، با توجه به همهی محدودیتهای خود بهخوبی از پس کار برآمده است.
رشیدپور در روزهای نوروز ۱۳۹۵ برنامهی دیگری را با نام «صفر-صفر» با سَبکی مشابه اما فضایی کاملن محافظهکارانه در سیزده قسمت، روی آنتن شبکهی سه سیمای جمهوریاسلامی ایران برد. این برنامه که هر شب پخش میشد، به گفتهی خودِ مجری، بنا داشت که به طرحِ مسائل اخلاقی، اجتماعی و قضاوتهایی که باید به صفر برسند بپردازد.
بحثهای زیادی بر سر قسمتهای مختلفی از این دو برنامه صورت گرفته است. گفتگوی رشیدپور با سحر قریشی جنجال زیادی به پا کرد. قریشی صادقانه اعلام کرده بود اطلاعات چندانی پیرامون موضوعهای سیاسی ندارد، اخبار و روزنامهها را بهدلیل پرهیز از آسیبهای روحی دنبال نمیکند و برخی از بزرگان سینما و سیاست را نمیشناسد. یا برای نمونه بر سر اینکه شقایق فراهانی در مورد خواهرش، گلشیفته چه گفت و چه نگفت بحث شد و در رسانهها جذابیت زیادی داشت. همچونین تحسینِ تعصبِ جمشید مشایخی نسبت به همسرش و جلوگیری از خوانندگی او توسط رشیدپور، سر و صدای زیادی را در رسانهها (ی بهویژه رسانههای مجازی) به راه انداخت. در کنار همهی این بحثها و نقدها، این مطلب قصد دارد که با بهچالشکشیدن برخی از گفتمانهای این برنامهها، بهقول رضا رشیدپور تلنگری باشد برای به صفر رساندن «مردسالاری» که موضوعی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و بر سایر رکنهای زندگی افراد جامعه نیز تأثیر میگذارد.
نخستین نکتهای که میتوان در ارتباط با بیستوشش قسمت «دید در شب» و نگاه آن به «زنان» مطرح کرد، مربوط به انتخاب مهمانان آن است. آنچه نظر را جلب میکند (؟) این است که کلیهی «زنانی» که در برنامه حضور یافتهاند بازیگرند، درحالیکه «مردان» از شغلها و جایگاههای اجتماعی مختلفی در این برنامه شرکت داده شدهاند. رشیدپور در یکی از همین برنامهها اعلام میکند که در پاسخ به نظرات افرادی که برنامه را «مردانه» خواندهاند، «زنان» را نیز به برنامه دعوت کرده است. بااینوجود انتخاب او میان «زنان» فقط از میانِ قشر بازیگر بوده است (که به اقتضای حرفهی شریفشان حضورشان در جامعه غیر قابل انکار است). حال اینکه «زنانِ» بسیاری از جمله ورزشکاران، اهالی موسیقی، اهالی سیاست و زنان دیگر در عرصههای گوناکون، در سطح جامعه مشغول فعالیتهای مختلفی هستند و رشیدپور میتوانسته آنها را نیز دعوت کند و با ایشان گفتگویی جنجالی داشته باشد.
در برنامهی مربوط به محمدجواد ظریف بعد از اینکه او از نقش همسرش در ایجاد آرامش برای او در دوران مذاکرات هستهای ایران صحبت میکند، رشیدپور رو به دوربین توضیح میدهد که «قابل توجه خانمهای ایرانی که یک خانم چقدر میتونه در سرنوشت یک کشور موثر باشه». حال اینکه او از کنار تحسینِ ظریف در مورد تأثیر همسرش بر روی مستمعینش و قدرت سخنوری او به زبان انگلیسی بهسرعت عبور میکند. رشیدپور با تاکید روی نقش آرامشبخش «زنان» برای همسرانشان، آن هم خطاب به «خانم»ها، تنها به نقش مکمل و پشتیبان آنان در کنار «مردان» اشاره میکند و ناخودآگاه نقش پررنگ و سرنوشتساز مستقل «زنان» را در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ پیش و پس از «انقلاب» ایران نادیده میگیرد. اینکه همسران از یکدیگر حمایت کنند و پشتیبان هم باشند بسیار هم مثبت است؛ تاکید این بحث تنها بر فراموشکردن نقش «زنان» بهصورت اعضایی مستقل از همسرانشان در اجتماع است.
رشیدپور در پایان گفتگو با ظریف، بعد از اینکه او سه خصیصهی همسرش را بیان میکند، میگوید: «خیلی خوبه وقتی [شما دیپلماتها] با همسرانتون در افکار عمومی ظاهر میشید و چونین از همسرانتون تعریف میکنید [و این] در ذهن بانوان جامعهی من تاثیر بسیار مثبتی داره. سالها در ایران خانمها در صحنهی سیاسی خیلی ظهور و بروز رسانهای نداشتند. اتفاق خیلی خوبیه، خواستم خیلی رُک بهتون بگم کار خیلی زیبایی میکنید». درست است که نباید نقشِ خود «زنان» را در ظهور و بروز رسانهای آنها نادیده گرفت اما نکته این است که دعوتنکردن «زنان» در نقشهای متفاوت اجتماعی مُهر تاییدی ست بر این موضوع که رشیدپور (و این برنامه) یا از روی نگرانی از تابوها، یا از روی فراموشی و عادت، تاثیرها و نقشهای گوناگون زنان را در سرنوشت ایران و جهان نادیده میگیرند. اینکه تنها حدود ۱۵٪ از مهمانان این برنامه «زنان» هستند کمک چندانی به ظهور و بروز رسانهای «زنان» در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نمیکند.
نکتهای دیگر که میتواند باز هم تاییدی بر دیدگاه مردسالارانهی برنامهی رشیدپور باشد، صحبتهایی است که او در توضیحِ واکنش خود نسبت به تعصبِ «جمشید مشایخی»ها ارائه میدهد. رشیدپور در خلال این توضیح میگوید «اصلن مگر میشود که نقش پر رنگ مادر، زن و دختر را از این جامعه حذف کرد؟» که بهطور قطع این سوال خوبیست و لازم است که «رشیدپور»ها به آن پاسخ دهند. او ابراز میکند که جمشید مشایخی پیرمرد نازنینیست و عقاید نسل گذشته را دارد. او اضافه میکند «من به او میگویم بله، شما تعصب داشتید و کار بدی هم نبوده» و بعد تاکید میکند که «من نمیتوانم به آقای مشایخی که در جامعهی فرهنگ و هنر ایران خیلی محترماند بگویم نه آقا، شما خیلی اشتباه کردید. برای چی تعصب داشتید؟» و ادامه میدهد که در حال حاضر هم خیلیها به دختران خود اجازه نمیدهند که در حیطههای هنری فعالیت کنند و این را بخشی از سلیقهی آنان میداند که باید به آن احترام گذاشته شود (حتا اگر به سلیقهی آن «زنان» و «دختران» بیاحترامی شود؟!). اگر بحثِ احترام به سلیقهها است، چرا وقتی رشیدپور برنامهی الهام چرخنده را در شبکهی مهاجر پخش میکند، بحثِ احترام به سلیقهی چرخنده مطرح نمیشود و او به چالش کشیده میشود؟ رشیدپور بههمینطریق از کنارِ دلیلِ محمدجواد ظریف برای بستن صفحهی فیسبوکش مبنی بر اینکه عدهی قلیلی از افراد صحبتهای ناشایست و توهینآمیزی با هم داشتند بهراحتی میگذرد، درحالیکه به سلیقهی سحر قریشی احترام نمیگذارد و میگوید شاید عکسهایی که او در اینستاگرام میگذارد، دلیلِ حاشیههای صفحهی او هستند که البته بهطور غیرمستقیم یعنی همان باورِ «کرم از خود درخت است».
رشیدپور ضمن بیان اینکه حرف مشایخی یک بحث سلیقهای است و او میخواسته است که به سلیقهی این پیرمرد نازنین احترام بگذارد، میگوید اگر کسی حرفش را توهین به حقوق زنان میداند و او را غیرروشنفکر تلقی میکند، ترجیح میدهد که غیرروشنفکر باشد. اما این توضیحِ او تنها اعترافی ساده به بیمسئولیتی او نسبت به هدفِ برنامه و شانهخالیکردنش از پذیرش انتقاد است. او – به گفتهی خودش – دستبهسینه به زنان کشور افتخار میکند، اما در عین حال دغدغهای برای بهچالشکشیدنِ باوری مردسالارانه ندارد. مگر خود رشیدپور نیست که افرادی که ناسزا میگویند را به رعایت ادب دعوت میکند؟ اگر بحث برنامه احترام به سلیقهها است، چرا او به سلیقهی این افراد احترام نمیگذارد؟ چراکه همانقدر که مردسالاری یک فرهنگ است، فحاشی هم یک فرهنگ به حساب میآید. اگر نیت برنامه بهچالشکشیدن مسايل اخلاقی و اجتماعیست، چرا رشیدپور مردسالاری رایج را به چالش نمیکشد؟ و اگر هدف این است که برای ایجاد بحثهای جنجالی به بازتولیدِ باورهای عمومیِ جامعه بپردازد، سویهی بهصفر رساندن قضاوتها و مسائل اجتماعی کجای این برنامهها گنجانده شده است؟
سحر قریشی از جمله کسانیست که در جامعهی ایران (که افراد بهطور معمول در آن جرأت اقرار به نادانستههایشان را ندارند) صادقانه از آنچه نمیداند میگوید. او همچونین با شهامت میگوید که استعدادی ذاتی در زمینهی بازیگری دارد و حتا اگر باور برنامه این نباشد، با غرور حرفزدن از یک استعداد فردی از سوی یک زن، در جامعهی مردسالار ایران که معمولن به زنان اجازهی حرفزدن یا دنبالکردن استعدادهایشان را نمیدهد تحسینبرانگیز است. قریشی در ادامه بیان میکند که تمایل دارد بتواند به دلیل محبوبیتش روی طرفدارانش تاثیر اجتماعی بگذارد و حتا در این زمینه درخواست حمایت میکند. حال اینکه همهی این موارد از سوی مجری و بسیاری از منتقدان یا نادیده گرفته میشوند یا دست کم انگاشته میشوند! مگر نه این است که در بسیاری از کشورهای دنیا روی محبوبیت ستارههای سینما، تلویزیون، موسیقی و حوزههای دیگری که برای عموم مردم جذابیت دارند سرمایهگذاری و برنامهریزی میشود تا بتوانند تاثیر اجتماعی بگذارند؟ اگر قریشی بهعنوان یک بازیگر پرطرفدار به دعوت محمود احمدینژاد، که به پوپولیسم معروف است، در جلسهای حضور یابد، منتقدان نگران دو میلیون طرفدار اینستاگرام او میشوند، درحالیکه وقتی خود قریشی بهصراحت اعلام میکند که علاقمند است با حمایت افراد متخصص فعالیت اجتماعی کند، تمایل او کمبها جلوه داده میشود.
باور دارم که خوب است «رشیدپور»ها در زمینههایی از «قریشی»ها بیاموزند؛ یعنی، بهجای اینکه نقد یا تحلیل انتقادی گفتمان را به مچگیری تعبیر کنند، آنجایی که نمیدانند، صادقانه بگویند نمیدانم و نمیدانستهام، نقد را بپذیرند و برای تغییر، ابراز تمایل کنند.
در آخر، ضمن یادآوری اینکه عقیده دارم برنامههایی مثل «دید در شب»، «خندوانه» و «کلاهقرمزی» در جامعهی ایران بهطور عام، اتفاقهای مثبتی به حساب میآیند و میتوانند تاثیرگذار باشند، اکیدن فکر میکنم که نیاز است گروههای برنامهساز پا را فراتر از قالبها، باورها و قضاوتهای رایج جامعه نسبت به زنان بگذارند، از مرزِ کلامِ احترامآمیز و شعارگونه نسبت به زنان عبور کنند و قدم در راه شناختِ بیشتر نقش حقیقی آنان در اجتماع، سیاست، اقتصاد و زندگی بشر بگذارند. راهنماییگرفتن از مجموعههای متخصصی که رویکردهای متنوع و متفاوتی به امور اجتماعی و فرهنگی دارند، بهطور قطع میتواند یاریگر این قبیل برنامهها و در نگاهی کلانتر یاریرسان اجتماع، فرهنگ، سیاست و اقتصاد باشد.
در کنار همهی آنچه که در مورد این برنامهها یاد شد، شایسته است برخی از مردم هم که همجونان بهجای نقد کردن و نقد شنیدن فحاشی میکنند، راه گفتگو را بیاموزند و با بیان نظرات خود و تلاش برای عملیساختن آنها به تغییر وضعیتی که به آن اعتراض دارند کمک کنند. باشد که نگاه «مردسالار» جامعه (و در نتیجه این برنامهها) روزی به صفر برسد.