شما ممکن است صدای گریه‌ی یک نوزاد را در تاکسی تحمل کنید، اما این به ان معنا نیست که در دلتان آرزو نمی‌کنید او زودتر با مادرش از تاکسی پیاده شود. نگرش نسبت به حقوق اقلیت‌های جنسی هم دقیقن می‌تواند درجه‌های مختلفی داشته باشد.

خیلی از افراد همجنسگرایان را افرادی بی‌آزار می‌دانند، اما خواستار ان هستند که این افراد درباره‌ی گرایششان سکوت کنند، زندگی شخصی‌شان را پنهان نگه دارند یا در شغل‌هایی مانند آموزش یا بهداشت استخدام نشوند. ممکن است دوست صمیمی شما ضمن این‌که اظهار می‌کند که گرایش شما را پذیرفته است، مخالف حق سرپرستی کودکان توسط والدین همجنسگرا باشد. ممکن است کسی داشتن همسایه‌ی همجنسگرا را به‌راحتی بپذیرد، اما داشتن برادر همجنسگرا برایش قابل پذیرش نباشد. تمامی مواردی که از ‌آن‌ها یاد شد، می‌توانند در‌جه‌های مختلف همجنسگراستیزی یا همان هموفوبیا باشند.

یکی از بارزترین نمونه‌های همجنسگراستیزی هموفوبیای درونی‌شده یا ستیز و چالش افراد نادگرجنسگرا با هویت جنسی خودشان است. کسانی که گرایش خود را نمی‌پذیرند و نسبت به ان شرم دارند و یا این‌که درصدد درمان ان هستند، نسبت به ان احساس گناه می‌کنند و آن را بیماری یا انحراف می‌دانند در این دسته قرار دارند. البته تمامی اقلیت‌های جنسی – به‌ویژه در جامعه‌هایی که بیشتر هموفوب، مذهبی یا سنتی هستند- ممکن است در مرحله‌ای از زندگی‌شان این ستیز درونی را از سر گذرانده باشند که درواقع دلیل آن، استانداردهای دگرجنسگرامحور تلقین‌شده توسط فرهنگ و جامعه هستند.

شاید مایل باشید مرحله‌های مختلفی را که یک فرد هموفوب ممکن است طی کند تا به یک فرد حامی تبدیل شود را بدانید. البته روشن است که افراد کمی ممکن است به درجه‌های نهایی این فاز برسند.

مرحله‌های گذار از ستیز:

دافعه: در این درجه از ستیز، همجنسگرایی به‌عنوان یک جنایت علیه طبیعت تلقی می‌شود. همجنسگرایان با عنوان بیمار، دیوانه، غیراخلاقی، گناه‌کار و ستم‌کار در نظر گرفته می‌شوند و هر رفتاری برای تغییر آن‌ها موجه است.  حبس، بستری‌کردن، رفتاردرمانی، درمان با الکتروشوک و موارد مشابهی از این دست در این شمار قرار می‌گیرند. این شدیدترین نوع ستیز است و افراد دچار آن، حاضر به شنیدن گفتمان‌های دیگر پیرامون همجنسگرایی نیستند. تغییر از طریق مجازات، غالبن اصلی‌ترین گفتمان افراد هموفوب در این مرحله است.

ترحم: در این درجه از ستیز، همجنسگرایان به‌عنوان افرادی بیمار، ناتوان از نظر جنسی یا غیرعادی که سزاوار ترحم هستند شناخته می‌شوند. افراد بدشانسی که باید به ان‌ها کمک کرد تا به‌سمت دگرجنسگرایی برگردند و قادر شوند به جنس مخالف علاقه پبدا کنند. تغییر از طریق درمان، اصلی‌ترین گفتمان افراد در این مرحله است.

تحمل: در این مرحله، همجنسگرایی به‌عنوان یک مرحله از رشد دوره‌ی نوجوانی تلقی می‌شود. بنابراین این‌طور تلقی می‌شود که افراد لزبین و گی هنوز نابالغ و آسیب‌پذیر هستند و باید از آن‌ها -درست مانند کودکان- حمایت و مراقبت کرد. همجنسگرایی به‌مثابه یک معلولیت در نظر گرفته می‌شود که فرد همجنسگرا در این موقعیت، نیازمند مراقبت است.

پذیرش: افرادی که در این مرحله قرار دارند هنوز  فکر می‌کنند که «چیزی» وجود دارد که باید لطف کنند و آن را بپذیرند. اظهارنظرهایی مانند این‌که «تو برای من قبل از گی‌بودن یک انسان هستی» یا «کارهای توی رختخوابت به خودت مربوط است و نه به من!» و یا «تا وقتی سعی نکنی گرایشت را به رخ همه بکشی من با ان مشکلی ندارم» از گفتارهای رایج در این مرحله هستند. دیگری‌سازی و تقسیم‌کردن دگرجنسگرایان و همجنسگرایان به‌عنوان ما و آن‌ها اصلی‌ترین گفتمان افراد در این مرحله است. در این مرحله، این من (دگرجنسگرا) هستم که تو (اقلیت) را می‌پذیرم و به تو اعتبار می‌دهم.

پشتیبانی: مردم در این سطح ممکن است به‌طور شخصی با همجنسگرایی احساس راحتی نکنند اما آگاه هستند که این احساسشان به‌دلیل شرایط و فضای دگرجنسگرامحور جامعه شکل گرفته است و به‌دلیل آگاهی از این بی‌عدالتی، به‌طور منطقی سعی در حمایت از اقلیت‌های جنسی دارند. آن‌ها اغلب صادقانه اعلام می‌‌کنند که فضای جامعه ممکن است در طول سالیان ذهن آن‌ها را در جهت خاصی هدایت کرده باشد که منصفانه نبوده است.

تحسین: افراد در این مرحله می‌پذیرند که پذیرش خود به‌عنوان فردی با هویت نادگرجنسگرا در جامعه نیاز به قدرت روانی بالایی دارد. آن‌ها در این سطح مایل  به بررسی نگرش‌های تبعیض‌آمیز هستند و می‌خواهند ارزش‌ها و رفتارهای خود را به‌طور جدی تغییر دهند.

تقدیر: در این مرحله افراد به‌طور فعالانه‌ای تلاش می‌کنند تا دیدگاه افراد دیگر را هم نسبت به همجنسگرایان در جهت مثبت تغییر دهند و هم مایل هستند تا به مبارزه با همجنسگراستیزی در خود و دیگران برخیزند.

پرورش: افراد در این مرحله است که وجود اقلیت‌های جنسی را برای جامعه  ضروری می‌دانند، با محبت واقعی با این گروه‌ها برخورد می‌کنند و همواره از متحدان و حامیان حقوق آن‌ها هستند. از نظر این افراد تنوع افراد و گرایش‌ها قدرت محسوب می‌شود و اقلیت‌های جنسی نماد این تنوع در جامعه هستند.

همان‌گونه‌که در مرحله‌های بالا آمد، ستیز و تبعیض می‌تواند درجه‌های بسیار گونه‌گون و گسترده‌ای داشته باشد. ستیز با همجنسگرایی گاهی ممکن است در ظاهر، آشکار و همراه با خشونت نباشد و منجر به حادثه‌ای مانند کشتار اورلاندو نشود، اما نباید تبعیض‌های ناآشکارتر را دست‌کم گرفت زیرا این دسته از تبعیض‌ها می‌توانند مسیر پیشرفت اقلیت‌های جنسی را در زندگی شخصی و اجتماعی‌شان ناهموار کنند و کیفیت زندگی آن‌ها را تحت‌تاثیر قرار دهند.

برای گام‌برداشتن در مسیر برابری، پیش از هرچیز و به‌عنوان یک عضو از جامعه‌ی اقلیت‌های جنسی، باید با ستیز درون خودمان روبه‌رو شویم و بر آن غلبه کنیم.

با الهام از:

https://en.wikipedia.org/wiki/Riddle_scale

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله