genderSigns

بیشترِ ما از کودکی این سوال را از خود می‌پرسیم که «من چه کسی هستم؟». به‌ویژه در نوجوانی، این پرسش به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های ذهنی ما بدل می‌شود. پرسش‌های ما درباره‌ی هستیِ اجتماعی‌مان حیطه‌های مختلفی را در برمی‌گیرد که برای نمونه می‌توان به هویت قومی، طبقه‌ی اجتماعی و همین‌طور هویت جنسی و جنسیتی اشاره کرد. شاید برخی از ما، بر اساس باورهای موجود در جامعه، به‌سرعت هویتمان را برای خودمان و دیگران تعریف کنیم و مورد قبول نیز واقع شویم، اما این موضوع برای همه اتفاق نمی‌افتد. ممکن است آن‌چه ما به‌عنوان هویت خود تعریف می‌کنیم، تفاوت‌هایی با هنجارها (نُرم‌ها) داشته باشد و با آن‌چه مقبول جامعه است هم‌سو نباشد. این امر، به‌خصوص برای کسانی که در جامعه‌های سنتی با معیارها و پیش‌فرض‌های خیلی معین زندگی می‌کنند محتمل‌تر است. حال، اگر ما از نظر روحی به تأیید دیگران نیاز داشته باشیم، یا مثلن فردی باشیم که احساساتش را راحت بیان نمی‌کند کارمان دشوارتر هم می‌شود.
تمرکز این مطلب به‌طور خاص بر روی هویت جنسی، هویت جنسیتی و تمایلات جنسی است و نگاهی مختصر به تفاوت‌های افراد به‌جهت انتخابشان یا بودگی‌شان در این زمینه‌ها دارد.
ممکن است شما هم در هنگام پر کردن فُرم‌های اداری، با این سوال روبه‌رو شده باشید که به‌راستی هویت جنسی‌تان بین دو گزینه‌ی موجودِ زن و مرد می‌گنجد یا خیر. هویت جنسی به برداشت ما از جنسمان گفته می‌شود. اگر چونین پرسشی برای شما هم به‌وجود آمده است، خوب است بدانید که در بسیاری از کشورهای دنیا با پی‌گیریِ این موضوع تغییرهایی جدی در این زمینه ایجاد کرده‌اند. تا به جایی که امروزه در بسیاری از فُرم‌ها، گزینه‌ای به نام «سایر/other» به گزینه‌های «زن/مرد» اضافه شده است. آمدن این گزینه به این معنا است که شخص خود را جزوِ دسته‌بندیِ معمولِ زن/مرد قرار نمی‌دهد. تجربه‌ی پر کردن فرمِ ثبت‌نامِ ایمیل، در سرویس جی‌میل (Gmail)، نمونه‌ی خوبی برای نشان‌دادن این تغییر در سطح دنیاست. برای نمونه، ممکن است فردی که بدنِ «مردانه‌ای» دارد، ولی خود را جزو «زنان» می‌داند، گزینه‌ی «زن» یا گزینه‌ی «سایر» را انتخاب کند.
در پهنه‌ی زبان فارسی، در بسیاری از بحث‌ها و مطالعه‌های آکادمیکی که در حوزه‌ی مطالعات جنسیت، مطالعات فرهنگی و عمومن بحث‌های میان‌رشته‌ای حوزه‌ی علوم انسانی وجود دارد، به‌جای استفاده از واژه‌های «زن» و «مرد» از «زنان» و «مردان» استفاده می‌شود. آن‌ها به‌عنوان نمونه معتقدند که نمی‌توان زنِ سیاه‌پوستِ همجنسگرا را در یک دسته‌بندی با زنِ سفیدپوستِ دگرجنسگرا گنجاند. آن‌ها توضیح می‌دهند که دسته‌بندیِ «زن» یا «مرد» آن‌چونان کلی‌ست که باعث نادیده‌گرفته‌شدنِ بسیاری از زیرمجموعه‌هایش می‌شود، اما بهره‌گیری از واژه‌های «زنان» و «مردان» باعث تاکید بر تنوعِ زیرمجموعه‌های آن‌ها می‌شود و به تفاوت‌های افراد و مجموعه‌های در اقلیت، توجه بیشتری نشان می‌دهد.
این‌که فرد در ظاهر شبیه «زنان» یا «مردان» باشد با این‌که او از نظر روانی خود را «زن» یا «مرد» بداند تفاوت دارد. حتا از لحاظ علمی هم بر روی این مساله که چه‌کسی از لحاظ بیولوژیکی زن نامیده می‌شود و چه‌کسی را مرد می‌خوانند، بحث‌های زیادی وجود دارد. تفاوت‌های بیولوژیکیِ برخی از افراد، در بدو تولد، به گونه‌ای است که برچسب‌گذاریِ «دختر/پسر» را دشوارتر هم می‌کند. علاوه‌براین، افرادی نیز هستند که هنگام تولد جزو یکی از دسته‌بندی‌ها شناسایی می‌شوند، اما به مرورِ زمان بدن آن‌ها تغییر می‌کند یا تفاوت‌هایی را از خود بروز می‌دهد. البته، این گرفتاری‌ها در اصل وابسته به باورِ جامعه یا افرادی است که فکر می‌کنند همه‌ی افراد حتمن باید جزوی از دو دسته‌ی مفروض باشند. حتا اگر فرد هم چونین باوری نداشته باشد، در کشورهایی که هنوز حقوقِ اقلیت‌ها در نظر گرفته نمی‌شود، حضورِ اجتماعی این افراد آن‌ها را در نوعی تنگنای عاطفی قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که شخص قادر به بروزِ آن هویتی که از خود در ذهن دارد نیست. به‌علاوه، بسیاری از حقوق فردی و اجتماعی‌اش نیز نادیده گرفته می‌شوند.
سال‌هاست که امکان انجام عمل جراحیِ تغییر جنس وجود دارد، این عمل اصولن برای افرادی است که با توجه به شرایط فیزیکی و روانی خود نیاز به این جراحی دارند. این نوع عمل جراحی، در ایران نیز، پس از طی‌کردن مراحل پزشکی و قانونی، میسر است. افزون بر این، برخی از افراد در تلاش برای رهایی از چالشِ گنجیده‌نشدن در دسته‌بندی‌های موجود، تصمیم به ایجاد این تغییر در بدن خود می‌گیرند. البته، این کوششی است که اغلب نافرجام می‌ماند و جوابگوی نیازهای پایه‌ای روانی آنان نیست، بلکه در حقیقت، سرپوشی بر پرسش‌های پاسخ‌داده‌نشده‌ی آن‌ها است.
بحث هویت جنسی را نباید به‌اشتباه با هویت جنسیتی و تمایل‌های جنسی یک‌سان پنداشت. چرا که این‌ها مبحث‌هایی متفاوت هستند. به‌عنوان مثال، برخی می‌پندارند اگر «پسری» رفتارهایی دارد که در باور عمومی «دخترانه/زنانه» به‌نظر می‌رسد، به این معنا است که آن شخص ترنسکشوال است. یا می‌پندارند که اگر فردی به هم‌جنس خود تمایل جنسی دارد باید جنس خود را تغییر بدهد تا به جنس مخالف تبدیل شده و در این شکل، با الگوهای موجود تطبیق یابد. حال این‌که رابطه‌ی این موضوع‌ها با هم هنوز از لحاظ نظری، تجربی و علمی در حال بحث و بررسی است.
هویت جنسیتی مربوط به رفتار، خلقیات و چگونگی ظاهر شدن فرد در برابر دیگران است که بخشی از هویت اجتماعی او محسوب می‌شود. چالش از آن‌جا آغاز می‌شود که هویت جنسیتی ما با باورهای عمومیِ جامعه در مغایرت باشد. برخی از جامعه‌ها معتقدند که جنسیت رابطه‌ی مستقیمی با جنس دارد و این‌گونه از تطابق را امری ذاتی می‌دانند، به این معنی که اگر کسی را زن/مرد بنامند، رفتاری به‌اصطلاح «زنانه/مردانه» از وی انتظار دارند. پس اگر زنی رفتاری از خود بروز بدهد که در دید عموم افراد آن جامعه از یک مرد انتظار می‌رود، آن رفتار یا عملکرد را «مردانه» می‌نامند. چونین باوری منجر به قضاوتِ افراد جامعه هم می‌شود.
آن‌چه موضوع هویت جنسیتی را پیچیده‌تر می‌کند آن قضاوت‌هایی است که در رابطه با جنسیت وجود دارد. برای نمونه، در دنیای مردسالارِ امروز، نسبت‌دادنِ رفتار «مردانه» به «زنان» معمولن بار مثبتی دارد و به این معناست که آن «زن» این توانایی را داشته است که کار «مردان» را انجام دهد. به‌عکس، اگر «مردی» رفتار یا کردار «زنانه» داشته باشد، او را تقبیح می‌کنند یا این فرد را جدی نمی‌گیرند.
این نکته دارای اهمیت است که حتا در دسته‌بندی‌های جنسیتیِ امروز هم که بسیار متنوع‌تر از دسته‌بندی‌ِ دو-تاییِ زن/مرد هستند، برخی خود را متعلق به دسته‌ای نمی‌دانند. در این‌صورت، قرار ندادنِ خود در هیچ دسته‌بندی‌ای می‌تواند بهترین انتخاب فرد باشد.
بخش دیگری از هویت ما تمایل جنسی ماست. تا کم‌تر از صد سال پیش، در بیشتر جامعه‌ها، هنجارِ تمایل جنسی، دگرجنسگرایی بود. از این‌رو، اغلبِ افراد جامعه هر گونه تمایل جنسیِ خارج از این هنجار را نمی‌پذیرفتند، اما مرور تاریخچه‌ی تمایل‌های جنسی نشان می‌دهد که انسان لزومن پیرو هنجارهای ساخته‌شده توسط اجتماع خود نیست. درستی این گزاره را از آن‌جا می‌توان دریافت که گوناگونیِ تمایل‌های جنسی از قرن‌ها پیش هم رایج بوده است، آن‌طور که ردِ پایَش در تاریخ، ادبیات و هنر بر جای مانده است.
طی دوران، هنجارهای جامعه‌ها تغییر می‌کنند. در طول سال‌های گذشته، تلاش فعالان حقوق اقلیت‌ها سبب تغییر در هنجارها و قانون‌ها شده‌است و قوانین موجود تا حدی به مسائل اقلیت‌ها هم توجه نشان می‌دهند. بنابراین، اگر در جامعه‌ای، یک نوع تمایل جنسی هنجار نباشد یا مشروعیت قانونی نداشته‌باشد به این معنا نیست که وجود آن تمایل جنسی قابل نفی است. برای نمونه، در ایرانِ امروز، نه قانونی برای حمایت از همجنسگرایی وجود دارد و نه این‌که هنجار به‌حساب می‌آید، ولی افراد زیادی با این تمایل جنسی در ایران زندگی می‌کنند، اما در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی همجنسگرایی به‌صورت قانونی حمایت‌شده درآمده است و کم‌کم دارد به هنجار هم تبدیل‌می‌شود. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که زدنِ برچسبِ «درست» یا «نادرست» روی یک تمایل جنسی، صرفن از تعریف‌های عمومیِ آن جامعه سرچشمه می‌گیرد.
گوناگونیِ سلیقه‌ها و عقیده‌هایِ بشر، فراز و نشیب‌های زیادی را در طول تاریخ سبب شده‌است. بسیاری با مطالعه و تحقیقِ علمی، تجربی و نظری تلاش کرده‌اند که عقیده‌هایی را به‌اثبات برسانند. بشر بارها و بارها شاهد گفتگوها، منازعه‌ها، مبارزه‌ها و حتا درگیری برای اثبات آن‌چه حقیقت می‌پنداشته، بوده‌است. بسیاری حتا در طول این فرآیند جانشان را از دست داده‌اند یا عمرشان به‌پایان رسیده‌است. پُر واضح است که در صورتِ نبودنِ تفاوت و اختلافِ نظر، تغییری در زندگی انسان به‌وجود نمی‌آمد و آدمی به همان روندی که از ابتدایِ هستی خود داشت ادامه‌ می‌داد. وضعیت هر یک از ما برای اثبات آن‌چه هستیم نیز چونین است.
همه‌ی افراد حق دارند که بنا بر شیوه‌ی اندیشیدنشان هویتی را برای خود تعریف کنند و بر اساس آن تعریف، شناخته‌ شوند. برای این‌که کمی فراتر برویم، باید بگوییم که هر کسی این حق را دارد که بنا بر تغییرهایی که در نوع نگرشش صورت می‌دهد، هویت جدیدی برای خود قایل شود و بر مبنای آن در اجتماع حضور یابد. البته، اگر چونین رویکردی را اتخاذ می‌کنیم به معنای آن است که به یک حقیقتِ مطلق باور نداریم. از این‌رو، عجیب نیست که آن‌چه ما به‌عنوان حقیقت می‌پذیریم با اعتقاد شخصی دیگر در مورد حقیقت در مغایرت و حتا در تضاد باشد. این موارد، شامل حال هویت ما هم می‌شود، چراکه هویت ما از حقایقی که به آن‌ها باور داریم سرچشمه می‌گیرد. از این‌رو، لازم است برای این‌که جامعه، ما و هویتمان را بشناسد تلاش کنیم و با استفاده از استراتژی‌های مناسب و درخورِ آن جامعه، راه خود را برای حضوری آزادانه‌تر و کم‌دغدغه‌تر هموار کنیم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله