شعرها، جوکها و شوخیهای زیادی دهانبهدهان میگردند، که نگاهِ عمیقتر به آنها شفافکنندهی لایههایی از ایدههای تبعیضآمیز (اگر نگوییم تحقیرآمیز) جنسیتی، قومیتی و ملیتی است. زبان به ایدئولوژیهای استفادهکنندهاش پیوند خورده است. از همین روست که اشعار، جوکها، نوشتهها و حتا فحشها، راههایی برای بیان ایدئولوژیها از طریق زبان بهحساب میآیند. این نوشته بر آن است تا با ذکر نمونههایی از همین دست، در حیطهی مرتبط با جنسیت، مشتی باشد که نمونهی خروارها بیانی است که در طول روز بهکار میبریم. در نهایت، هدف متن این است که حساسیتِ بهکارگیری زبان را یادآور شود.
چندی پیش دختری ۳۵ ساله از آشنایان در یک گروه دوستانهی تلگرام پیامی به این شرح ارسال کرد که «زنها وقتی خوشحالاند لباسهای زیبا میپوشند! وقتی خوشحالترند گوشواره آویزان میکنند! غمگین که میشوند با موهایشان ور میروند! تنها که باشند کفش میخرند، کتاب میخرند، زیاد قهوه میخورند! خلاصه تا جد و آباد پول رو خاک نکنن بیخیال نمیشن». بعد از خواندن این پیام از او پرسیدم که «تو بهعنوان یک زن چندتا از این خصوصیات را داری؟» برای بسط دادن و بزرگتر کردن مجموعهی آماری هم پرسیدم «از میان اقوام و دوستان و آشنایانت چند زن این خصوصیات را دارند؟» او توضیح داد که خودش اصلن اهل خرید نیست، اما بعضی خانمها خیلی خریدهای غیر لازم میکنند و او از این موضوع بدش میآید. او در نهایت نتیجه گرفت که این پیام «زیاد خرید کردن توسط خانمها» را به دیدهی طنز بیان کرده است و چونین طنزی برای او که مخالف زیاد خرید کردن است، طنز مطلوبی بهحساب میآید.
در ادامه از او پرسیدم «چند مرد را میشناسی که در وصف بالا بگنجند؟» و پاسخ او این بود که «مردها» اهل زیاد خرید کردن نیستند و تابهحال مردی را ندیده است که زیاد خرید کند. توضیح اینکه پدر همین شخص یکی از افرادی است که خرید کردن را دوست دارد و در هر فرصتی خریدی میکند، آن هم نه در حد کفش و کتاب و قهوه، بلکه در حد ماشین و خانه و هدیههایی با قیمتهای بالا. نکتهی چشمگیر در این نمونه آن است که شخص نهتنها بقیهی نکتههای نوشتهی بهظاهر طنزگونه را نادیده گرفته است بلکه همچونین حتا خودش را نیز در مورد این نوشتهی خاص جزو «زنان» بهحساب نمیآورد. از اینرو زن را موجودی میبیند که خصوصیات یادشده را دارد، اما خودش را از این خصوصیات عاری میداند.
نکتهای که در این زمینه بهچشم میآید این است که سالیان درازی نقش تامینکنندهی درآمد زندگی به مردان تعلق داشته است و عجیب نیست اگر کسی که با کار کردن درآمدی داشته است، باور داشته باشد که مسئولیت تصمیمگیری برای آن درآمد و مسئولیت خرجکردنش نیز بر عهدهی خود اوست. هرچند نباید فراموش کرد که خیلی از زنان، همزمان با مردان در خانه مشغول به کار و فعالیت بودهاند، آن هم بدون هیچ دستمزدی. بهعلاوه برخی آمارها نشان میدهد که بسیاری از زنان قدرت مدیریت اقتصادی بهتری نسبت به بسیاری از مردان دارند درحالیکه معمولن در شوخیها زنان بهعنوان مصرفکنندگان صِرف بهحساب میآیند که بدون هیچ دلیلی خرج میکنند.
علاوه بر آنچه بیان شد، امروزه دیگر ایدهی اینکه تنها «مردان» در خانواده درآمدزایی کنند، کارکرد چندانی در بیشتر نقطههای دنیا و حتا ایران و دیگر کشورهای جهان سوم ندارد. بااینوجود چیزی که به نظر میرسد این است که هنوز پسِ ذهن بسیاری از افراد، حتا اگر زنی از خودش درآمد دارد، خرجکردن آن درآمد زیرِ ذرهبین نگاهی مردسالارانه قرار میگیرد.
چونین «جوکها» و «شوخیهایی» با طبیعیجلوهدادن و بسط دادن مجموعهای از ویژگیها به جنس زن، غیرمستقیم این تصویر را ایجاد میکنند که گویی از ازل چونین بوده است و تا ابد هم چونین خواهد بود. معمولن ترویجدهندگان این متنها هم فراموش میکنند که با اندکی دقت میتوان متوجه شد که خیلی از «زنان» در این تعریفها نمیگنجند و میتوان خیلی از «مردان» را هم به این تعریفها افزود. بهعنوان مثال، بدنامی رابطهی مادرشوهر و عروس، موضوعی است که سالهای سال راجع به آن بحث و گفتگو شده است، تا آنجا که به قالب جوک، شعر و کنایه درآمده است. حال آنکه در خیلی از خانوادهها این افراد روابط بسیار صمیمانه، دوستانه و احترامآمیزی با هم دارند و همینطور در خیلی از خانوادهها هم رابطهی مردان فامیل است که ایجاد خدشه و نفاق میکند. همین جوکهایی که بهراحتی از کنار آنها عبور میکنیم تبدیل به ناخودآگاه نسلهای آینده میشوند و روزی خود را مییابند که بی هیچ دلیلی احساس میکنند از فردی که مادر همسر آنهاست متنفرند.
در مثالی دیگر، روی یکی از بیلبوردهای متروی تهران نوشته شده است: «زنها همیشه دستهگلی آب دادهاند/ اینجا به رود کرخه و آنجا به رود نیل». با خواندن این مصراع، ناخودآگاه یاد نوشتههای ضد زن پشت برخی ماشینها میافتم. جالب است که شاعر این مصراع (و شعر آن) یک خانم جوان است. چیزی که واضح است شاعر تلاش داشته است تا با تغییر مفهوم ضربالمثل، آن را در موقعیتی که انتظار نمیرود بهکار ببرد. بنابراین خواسته است تا با ایجاد حس تناقض میان آن ضربالمثل و ارزشگذاری مثبت روی حسِ از خودگذشتگی و نسبتدادن هر دوی این خصیصهها به زنان، ثابت کند که زنها اگر دستهگلی هم آب بدهند، هدف والایی مثل گذشتن از شوهر یا پسرشان در راه حق دارند.
در درجهی نخست، شاعر در این مصراع، زن را بهعنوان فردی مستقل از مرد بهحساب نمیآورد، چراکه با نسبتدادن دستهگل آبدادن به همهی زنان و سپس پیوند آن با یادآوری شهادت مردان در جنگ ایران و عراق و همینطور بهآبسپردن موسا به دست مادرش، زن را در ارتباط با مرد/پسر تعریف میکند. بهعلاوه، در عین حال خصوصیتهای از خود گذشتگی و دستهگل آبدادن را خصوصیاتی «زنانه» بهحساب میآورد که هر دو چه با بار معنایی مثبت و چه با بار معنایی منفی در مورد مردان نیز صادق هستند.
مصراع ذکرشده به گزارهی «او [آن زن] یک پا مرد است» بسیار شباهت دارد. چونین گزارهای در ظاهر قصد تمجید آن زن را دارد، درحالیکه معنای نهفته در آن، این است که رفتار خاصی از «زنان» انتظار نمیرود و اگر زنی توانسته باشد آن رفتار را انجام دهد، کار او به «مردان» شباهت دارد. درعینحال یکسری خصوصیتهایی که به مردان نسبت داده میشود، اگر از زنان سر بزند، معمولن با سرکوب مواجه میشود. بهعنوان مثال، اگر دختری ۲۶-۲۵ ساله تا ساعت ۱۰ شب سر کار باشد بهصورت عمومی خوشآیند نیست و اغلب حتا کارفرماها هم از این موضوع حذر میکنند.
با رویکردی مشابه با آنچه گفته شد، اگر رفتاری که در باور عمومی به «زنان» نسبت داده میشود، به مردی نسبت داده شود، معمولن بهقصد تحقیر، تقبیح یا کوچکشمردن آن رفتار است. برای نمونه اگر پسری در کودکی با عروسک بازی کند یا به آرایش و لاکزدن تمایل نشان دهد، معمولن از این کار منع میشود. همچونین وقتی به مردی صفت «کدبانو» میدهند، در ظاهر قصد تمجید عملکرد او را دارند، درحالیکه معمولن چونین صفتی را در قالب طنز بیان میکنند و تهمایهای از تحقیر را هم دربر دارد. بنابراین اگر مردی به کارهای خانه علاقمند باشد و در همین حال تصمیم یک زوج این باشد که مرد در خانه و زن در خارج از خانه کار کنند، چونین تصمیمی بهشدت مورد سوال، بازخواست و حتا برخوردهای تحقیرآمیز با آن مرد قرا میگیرد.
آنچه که در حلقهی این بحثها گم میشود، ریشهی این جوکها و شعرها است. این گزارهها به مجموعهای از رفتارها تاکید دارند که بنا بر باور عمومی جامعه، رفتارهایی «زنانه» هستند. در این زمینه افراد حتا به خود اجازه میدهند که با موضوع آن خصوصیت یک شوخی عمومی راجع به زنها کنند، درحالیکه بروز رفتاری مشابه از سوی یک مرد با نگاهی تنفرآمیز یا شدیدن تقبیحشده مواجه میشود آن هم نه بهدلیل اینکه آن رفتار ویژه ناخوشآیند است بلکه بیشتر به دلیل اینکه آن رفتار، «زنانه» بهحساب میآید.
در همهی موارد ذکرشده، نوعی خشونت نهفته است که در نگاهی گذرا شاید به چشم نیاید. شاید زنانی که جوکهایی زنستیز را ترویج میدهند، ناخودآگاه ویژگیهای شخص خود را شبیه به ویژگیهای مردان میدانند و از اینرو یکجور احساس «برتری» نسبت به دیگر زنان دارند. چیزیکه پیداست، باور عمیق بسیاری از افراد به این امر است که اگر خصیصهای «مردانه» باشد، معمولن ارزش بیشتری دارد و بهدلیل اینکه افراد علاقمندند که ارزش آنها بیشتر باشد، به سمت رفتارهایی که به «مردان» نسبت داده میشود، گرایش پیدا میکنند.