بیشتر افراد وقتی در رابطهی عاطفی با همسر یا شریکشان به مشکلی برخورد میکنند، از منابع مختلفی برای الگوگیری، همفکری و رفع مشکل بهره میگیرند. شماری مشکل را با والدینشان در میان میگذارند. شمار دیگری از دوستان خود طلب همفکری میکنند و شمار دیگری هم ترجیح میدهند از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرند. این کمک میتواند بهسادگی دریافت یک همدلی یا حمایت اجتماعی باشد یا فراتر از آن، روشهایی برای حل مساله را دربر گیرد.
رایجترین تصویری که نقش «الگو» را در زندگی روزمره به ذهن متبادر میکند، تصویر زن جوانی است که پس از جر و بحث مفصل با شوهرش، گوشی تلفن را برمیدارد و از مادرش درخواست راهنمایی و حمایت میکند. جستجو برای یافتن یک «مدل» برای حل مساله، با کمک فردی که تجربههای مشابهی را پشت سر گذاشته است.
اما روابط افراد همجنسگرا یا کسانی که به هر دلیلی در رابطهای عاطفی – جنسی ورای هنجارهای معمول زن – مرد با هم زندگی میکنند، اغلب با یک چالش بزرگ مواجه است: چالشی که میتوان آن را فقدان الگو نامید.
یک زوج همجنسگرا آن هم در جامعهای مانند جامعهی ایرانی، ممکن است تا به حال چند زوج دیگر مانند خودشان را دیده باشند؟ این افراد چه منابعی برای مشاوره، حمایت و راهنمایی در روابطشان در اختیار دارند؟ در بیشتر نقاط جهان، رسانهها، فیلمها و تبلیغات بهطور عام محصولاتی همسو با نیازهای جامعهی دگرجنسگرا یعنی جریان غالب تولید میکنند. حتا کتابهای مرتبط با روانشناسی روابط بین فردی هم با محوریت زندگی، دغدغهها و مسایل زوجهای دگرجنسگرا نوشته میشوند.
برخی بر این باورند که نداشتن یک الگوی سنتی در روابط میتواند یک فرصت عالی برای زوجهای همجنس باشد. به این دلیل که آنها میتوانند آزادانه و بدون هیچ ذهنیت پیشینی، روابطشان را بر اساس ملاکهایی که خودشان میخواهند بسازند یا بهعبارتی «تاریخشان را خودشان بنا کنند». این دیدگاه البته تجربهی آزادی مطلقی را ترسیم میکند که میتواند هیجانانگیز باشد. روابطی که میتوانند مبتنیبر برابری، انعطافپذیری و تصمیمگیری اشتراکی بین زوجها باشند. اما بهراستی آیا فقدان الگو در روابط عاطفی – جنسی مزیت محسوب میشود؟ و مهمتر از آن، آیا فقدان الگو همواره به روابطی سالم ختم میشود؟
وقتی دربارهی نقش الگو در زندگی زوجهای همجنس سخن گفته میشود، اغلب مردم تصور میکنند که مسالهی الگو باید چیزی مرتبط با نقش جنسی یا اقتصادی دو طرف باشد. البته این موارد نیز ممکن است مطرح باشند اما ماجرا تنها به اتاق خواب یا جیب یک زوج ختم نمیشود. متاسفانه دشواریها و چالشهای فقدان الگو بسیار بیشتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. برخی از مشکلات و دغدغههای اقلیتهای جنسی منحصر به نوع سبک زندگی آنها است و در زندگی و روابط همتایان ناهمجنسگرای ایشان وجود ندارد.
تصور کنید در رابطهای قرار بگیرید که تابهحال هیچگاه مشابه آن را در زندگی واقعیتان ندیدهاید. تصور پیشینی از آن ندارید و حتا مرجع یا منبعی هم ندارید که در صورت بروز اختلاف، به آن مراجعه کنید. این موقعیتی بسیار چالشبرانگیز و مانند راهرفتن روی تخممرغ است. در بهترین حالت، ممکن است با جستجو در اینترنت به منابع اندکی دسترسی پیدا کنید که البته ممکن است مرتبط با شرایط و فرهنگ جامعهای نباشد که در آن زندگی میکنید. ممکن است شمار زیادی از افراد ادعا کنند که همهی روابط انسانی تابع الگوهای مشترکی هستند و همان منابع و الگوهای زوجهای غیرهمجنس میتوانند برای زوجهای همجنس نیز کافی باشند. البته برخی اصول روابط بین فردی، مشترک هستند و میتوانند برای تمامی روابط مفید باشند. اما روابط زوجهای همجنس از نظر جایگاه حقوقی و اجتماعی، حمایت خانواده و دوستان و … بههیچوجه قابل قیاس با روابط دگرجنسگرایانه نیستند.
بهطور مثال، یکی از مشکلات رایجی که میتواند منجر به اختلاف نظر شدید بین یک زوج همجنس شود، میزانی است که هریک از آنها تمایل به خود –افشاگری دربارهی گرایش خود برای دنیای پیرامون دارند. اغلب اتفاق میافتد که یکی از دو طرف در این زمینه بیشتر میل به آشکارسازی گرایش هردو نفر و صحبت دربارهی رابطهشان دارد و دیگری محافظهکارانهتر عمل میکند. همین موضوع بهظاهر ساده، ممکن است رابطهی صمیمانهی یک زوج همجنس را دچار چالش کند. دغدغهای که در زوجهای دگرجنسگرا وجود ندارد. فقدان الگو اغلب منجر به سردرگمی و تعارض بین زوجهای همجنس میشود. آنها دچار ابهام نقش میشوند و نمیدانند که باید طبق کدام مدل رفتار کنند.
در واکنش به این ابهام نقش و فقدان الگو، برخی افراد سعی میکنند چارچوبهای جدیدی را برای روابط همجنسخواهانهشان تعریف کنند. بهطور مثال، برخی چارچوب مبتنیبر روابط آزاد و بدون تعهد و مسوولیت در قبال همدیگر را برمیگزینند که در واقع گریزگاهی برای انکار اهمیت صمیمیت و عشق در زندگی دونفرهشان با فردی همجنس است.در این نوع روابط، آنچه دو طرف را در کنار هم نگه میدارد، در واقع نوعی توافق برای داشتن ارتباط جنسی با یکدیگر است. این راهکار از جهتهایی میتواند برای آنها کارآمد باشد زیرا مانع از شکستهای دردناک بعدی در روابط عاطفی میشود. با این وجود، برخی بر این باورند که این نوع روابط بهندرت نیازهای عمیقتر فرد – مانند داشتن احساس تعلق و دلبستگی ایمن و پایدار – را برآورده میکنند.
بهوفور دیده میشود که زوجهای همجنسگرا در روابط صمیمانه به تکرار الگوهای دگرجنسگرا روی میآورند. به این معنا که یکی از آنها نقش بهصطلاح «مردانه» و دیگری نقشی منطبق با هنجار رایج «زنانه» را بر عهده میگیرد. چنگانداختن به این دوگانهی زن – مرد و تلاش برای الگوبرداری از کلیشههای جنسیتی حتا در میان زوجهای دگرجنسگرا هم گاهی ناکارآمد است. زیرا این دو نقش در سلسلهمراتب قدرت بهطور برابر ارزشگذاری نمیشوند و تاریخ برابری هم ندارند. بههمیندلیل زوج را در یک جنگ قدرت گیر میاندازند. پژوهشها حاکی است که زنان و مردانی که کمتر در رابطهی خود به کلیشههای جنسیتی پایبندی نشان میدهند یا روی این نقشها تعصب کمتری دارند، رابطهی موفقتری در قالب زوجیت با هم دارند.
روشن است که وقتی الگوی زن – مرد برای مخاطبان اصلیاش یعنی زوجهای دگرجنسگرا نمیتواند بسنده باشد، برای اقلیتهای جنسی نیز ناکارآمد است. تندادن به این الگوها نهتنها برای زوجهای همجنس مفید نیست، بلکه جایگاه اجتماعی آنان را نیز بهعنوان «دیگری» تداوم میبخشد. «دیگری»سازی و جدا کردن اقلیتهای جنسی از یکسو و سپس تلاش برای نامگذاری و تحمیل الگوهای دگرجنسگرامحور به آنها از سوی دیگر، از کارکردهای نظامهای فکری مردسالار است. این نظامهای فکری، روابطی خارج از روابط دوگانهی زن – مرد را نمیپذیرند و تلاش میکنند سایر روابط را نیز بهنوعی زیر پرچم رابطهی زن – مرد نامگذاری و شناسایی کنند همانچیزی که دگرجنسگرایی را بهعنوان یک قدرت تثبیت کرده است و گوناگونی جنسیتی را سرکوب میسازد.
چه باید کرد؟
شاید صد یا دویست سال دیگر، مشکل فقدان الگو در روابط میان اقلیتهای جنسی تا حد زیادی کمرنگ شده باشد. با این حال، تا رسیدن به آن روز، راه درازی در پیش است، اما حال چه باید کرد؟ پیشنهادهای ما به قرار زیر هستند:
- روابطتان را با سایر اقلیتهای جنسی گسترش دهید.
- ازطریق وبلاگنویسی، تجربههای شخصی، دیدهها و شنیدههایتان را دربارهی زندگی اقلیتها و روابطشان با سایر اقلیتهای جنسی به اشتراک بگذارید.
- از قابلیتهای درونگروهی برای مشاوره و کمک استفاده کنید.
- اگر توانایی، تخصص یا مهارتی دارید، از آن برای کمک به همنوعانتان (سایر افراد حاضر در اقلیتهای جنسی) استفاده کنید.
- منابع علمی روز دنیا را دربارهی روابط بین زوجهای همجنس مطالعه کنید و سپس تلاش کنید تا آنها را با شرایط فردی و فرهنگی خودتان سازگار کنید.
- روانشناسان و مشاوران متخصص در حیطهی اقلیتهای جنسی را به یکدیگر معرفی کنید.
- رفتار خودتان را در روابط تان زیر نظر بگیرید. بهطور انتقادی خود را تحلیل کنید و مراقب باشید که ناآگاهانه به تکرار الگوهای زن – مرد در رابطههایتان تن ندهید.
- از تقلید کورکورانهی الگوهای ارایهشده توسط رسانهها دربارهی زنان و مردان همجنسگرا پرهیز کنید.
- برابری، رواداری و پایبندی به اخلاق انسانی را در رابطههایتان در نظر بگیرید.
- به خاطر داشته باشید که خشونت، تحقیر، سرکوب و کنترلگری در هیچ نوع رابطهای نمیتواند به نام عشق توجیه شود.
برگرفته از:
Munt, S.R. (2007). Queer attachment. The cultural politics of shame. Ashgate Publishing Limited. Hampshire. England.