اگر تابهحال بهعنوان یک فرد «مجرد» بهدنبال اجاره/رهن خانه بودهاید، احتمالن با چالشهای مرتبط با آن آشنایی دارید. البته تجربهی افراد بسته به میزان پولی که برای این موضوع در دست دارند متغیر است. در این مطلب تجربهی چهار دختر مجرد حدود سیساله را – با نامهای مستعار سارا و شادی – مرور میکنیم. این تجربه را در چهار بند، با رویکردی جنسیتمحور بررسی میکنیم.
توضیحهای اولیه:
سارا و شادی تصمیم به اجارهی خانه در یکی از منطقههای مرکزی شهر تهران دارند. هر دوی آنها مجرد و شاغل هستند. بودجهی آنها به اندازهای است که خانهای با شرایط معمولی در همان منطقه بیابند. در ادامه، گفتههای آنها در چهار دستهبندی شرح داده میشود.
الف. مواجهه با «مشاورهای املاک» پیش از یافتن مسکن:
سارا در این زمینه میگوید سوال اول «مشاورهای املاک» مطابق معمول بودجهی موجود است. با وجود اینکه سارا و شادی هر دو به قیمت منطقه آگاهی دارند و میدانند که با بودجهی خود میتوانند خانهی بهنسبت مناسبی را در آن منطقه بیابند، اولین پاسخ بیشتر مشاورها ابراز طعنهآمیز پایینبودن بودجهی آنهاست و در نتیجه خیلیها هیچ موردی را به آنها معرفی نمیکنند. جالب اینجاست که این دو میگویند هنگامیکه با پدر خود به همین بنگاهها مراجعه کردهاند، همان مشاورهای املاک مواردی را برای بازدید معرفی کردهاند.
سوال بعدی بیشتر «مشاورهای املاک»، بهویژه اگر میانسال باشند، راجع به تعداد افراد و مجرد/متاهل بودن آنها است. اغلب مشاورها در صورتیکه متوجه شوند دختری مجرد علاقمند به رهن/اجارهی خانه است، حتمن جویا میشوند که هنگام عقد قرارداد پدر و مادر او حضور داشته باشند. بهعلاوه، اگر این فرد به هر دلیلی امکان همراهی والدین خود را نداشته باشد، در بهترین حالت تاکید دارند که تحت نام دانشجو معرفی شوند.
ب. مواجهه با صاحبخانه:
شادی میگوید که تابهحال بارها اسبابکشی کرده است. میگوید: «مجرد یا متاهل بودن مستاجر برای بعضی از صاحبخانهها اهمیتی ندارد اما بعضیها هم از همان اول کار اعلام میکنند که خانه را به افراد مجرد اجاره نمیدهند. در بعضی از آگهیها هم بهوضوح ذکر میشود اجاره فقط به زوج! یا اجاره فقط به خانواده».
بعضی در جامعهی امروز ایران بر این باورند که افراد مجرد بهدلیل نداشتن قید و بندهای خانوادگی، ممکن است که دست به برگزاری مهمانیهای پر سر و صدا بزنند یا رفتوآمدهایشان خوشایند سایر افراد ساکن در آن ساختمان نباشد، حال اینکه رفتوآمدها و مهمانیهای خانوادگی و/یا دعواها و اختلافهای خانوادگی هم موجبات آزار و مزاحمت برای همسایهها را فراهم میکند. شادی میگوید: «نزدیک به ده سال پیش در آپارتمانی زندگی میکردم که در هر طبقه چهار واحد ساکن بودند. در واحد روبهروی من زوج جوانی زندگی میکردند که دو فرزند داشتند. پدر این خانواده بهطور معمول خانه نبود اما وقتی که خانه بود همیشه این زن و شوهر با هم دعوا میکردند و صدای گریهی بچهها بلند میشد. این ماجرا بارها به دعوا و زد و خورد منجر شد که به راهرو هم کشیده شد و همسایهها برای وساطت اقدام کردند».
سارا تاکید میکند که اگر صاحبخانهای نسبت به وضعیت تاهل فرد حساسیتی نداشته باشد، معمولن همسایهای پیدا میشود که مزاحمتی در این زمینه تولید کند. او برای نمونه میگوید سه سال پیش با صاحبخانهای برای اجارهی خانهاش توافق کردهاند. البته صاحبخانه نگرانیهایی در رابطه با مجرد بودن آنها داشته است. سارا هم بهصراحت بیان کرده است که بهصورت طبیعی مهمانهایی خواهد داشت. همچونین اعلام کرده است که دوستان او فقط دختر نیستند و بهطبع دوستان پسر خود را هم به منزل دعوت میکند تا از همان اول کار جلوی هرگونه بهانهجوییای را در آینده بگیرد. درنهایت بعد از توافق، صاحبخانه با سارا تماس میگیرد و میگوید که بعد از مطرحکردن این موضوع با مدیر ساختمان، از اجارهی خانه به مجرد منع شده است.
ج. مشکلات خانه:
به نظر میرسد که دلایل عدم تمایل جامعه به زندگی مجرد زنان و مردان بیش از هرچیز مربوط به این باور باشد که افراد مجرد میل جنسی خود را بهقطع به گونهای مرتفع میسازند و از این رو هرگونه ارتباطی از سوی آنها بهمنظور ارضای این میل است و چون این میل در قالب ازدواج نیست، منشا فساد در جامعه بهصورت عمومی و آن آپارتمان بهصورت خاص است.
سارا میگوید چندین سال پیش، در دوران دانشجویی بههمراه یکی از دوستان هم دانشگاهیاش خانهای در یکی از محلههای بهاصطلاح شمال شهر تهران اجاره کرده است. یکی از ساکنان «مرد» که متاهل هم بوده است به بهانههای مختلف مدام به سراغ طبقهی آنها میرفته است که اصولن ربطی به طبقهی خودش نداشته است. این موضوع کمکم باعث سوال سارا و دوستش هم میشود. بعد از چند ماه همسر آن مرد به این دو دختر معترض میشود که «اگر رعایت خودتان را نمیکنید، رعایت من را بکنید که متاهلام!» آنها که هاج و واج او را نگاه میکردهاند معنی حرف او را جویا میشوند و او میگوید، دلیل حضور مداوم همسرش در طبقهی آنها این است که او متوجه شده آنها در خانهشان تاپ (لباس حلقهآستین) میپوشند و بههمیندلیل مرد مذکور مدام دم در خانهی آنهاست تا مگر لحظهای از گوشهکناری بتواند آنها را ببیند. آن زن ادامه میدهد که «او “مرد” است و این رفتار او طبیعی است»، اما اینکه آنها «بهعمد» در خانهشان چونین لباسی بپوشند [با توجه به اینکه مجرد هستند] رفتاری مفسدهبرانگیز برای او به حساب میآمده است چرا که او مجرد زندگیکردن آنها را به معنای تمایل به رابطههای متنوع و با هر کسی برداشت کرده است.
شادی میگوید کمتر از یک سال در ساختمانی پنجطبقه زندگی میکرده است که درنهایت بهدلیل مزاحمتهای مدیر ساختمان (که مردی میانسال بوده و با همسر و دو فرزند دختر ۲۵-۲۶ سالهاش زندگی میکرده است) ترجیح داده است که از آن محل جابهجا شود. او میگوید: «همهی افراد بهصورت معمول مهمانهایی دارند. اما هر بار که دوستان من به منزل من میآمدند (چه دختر و چه پسر) مدیر ساختمان به بهانهای زنگ خانه را میزد یا تماس میگرفت.» او اضافه میکند که حتا یکبار بعد از دیدن یکی از دوستانش (که از اتفاق برای اولینبار به منزل او آمده بوده است) مدیر ساختمان اعلام کرده که از این پس شارژ ساختمان برای واحد شما برای سه نفر (بهجای دو نفر) حساب میشود. بعد از اینکه شادی علت این موضوع را جویا شده است، او اعلام کرده که دلیلش حضور یک فرد جدید در خانهی آنهاست! شادی میگوید در این ساختمان یک خانم و آقای مسن هم زندگی میکردهاند که دو واحد کنار هم را خریداری کرده بودند و آنها را تبدیل به یک واحد ساختمانی کرده بودند؛ آنها در هر مناسبتی از امکانهای مشاع ساختمان استفاده میکردهاند تا برای مردم محل نذری بپزند؛ همچونین در مناسبتهایی از این دست، نوحه یا مولودی و با صدای بلند پخش میکردهاند؛ اما این دو در نهایت شارژ دو نفر را به مدیر ساختمان پرداخت میکردهاند. مدیر ساختمان هم بابت این موضوع هیچ اعتراضی نداشته است. چون رفتار آنها در باورهای مذهبی او میگنجیده است و تحسینشده هم به حساب میآمده است.
شادی علاوه بر این موارد میگوید خیلیها فکر میکنند هر خانهای را با هر مشکلاتی میتوانند به افراد مجرد پیشنهاد دهند. حتا بعضیها تاکید میکنند که فلان خانه برای افراد «مجرد» مناسب است که اغلب معنی حرف آنها این است که آن خانه ایرادهایی دارد که افراد متاهل یا خانوادهها حاضر نیستند آن را قبول کنند.
د. مشکلات بازپسدادن خانه و پسگرفتن مبلغ رهن:
بازپسدادن خانه و پسگرفتن مبلغ رهن خانه هم گویا دردسرهای خاص خود را بهویژه برای افراد مجرد دارد. سارا میگوید طبق قانون، زمانیکه فرد خانهای را رهن یا اجاره میکند، اجازهی ورود و خروج افراد به دست او است و مالک خانه حق و اجازهای در این زمینه ندارد؛ اما گویا موقع پسدادن خانه بسیاری از مشاورهای املاک به دستور مالک آپارتمان، به خود اجازه میدهند که – حتا اگر مستاجر امکان یا تمایلی به ورود افراد برای بازدید خانه نداشته باشد – با پیگیریهای فراوان، مستاجر را وادار به پذیرش بازدیدکنندهها کنند.
سارا میگوید یک ماهِ آخر سکونت در آپارتمانی برای او تبدیل به کابوسِ تماسهای وقت و بیوقت شده بوده است. او زمانهایی را برای بازدید خانه به موجر و مشاور اعلام کرده بوده است، اما مشاور هر زمان که مشتری در بنگاه حضور داشته با او تماس میگرفته و اصرار داشته است که از خانه بازدید کنند حتا اگر سارا اعلام میکرده که در محل کارش است که با خانه فاصلهی زیادی دارد. زمانی که سارا اعتراض خود را نزد صاحبخانه میبرد، او میگوید من پول ندارم و بنابراین به نفع خودتان است که از کسی بخواهید که مدام در خانه حضور داشته باشد تا بتوانم خانه را به نفر دیگری اجاره دهم و پول شما حاضر شود. جالب این است که زمانی که در نهایت سارا با پدرش نزد بنگاه میرود و پدر او اعلام میکند که تنها در زمانهای تعیینشده بازدید انجام گیرد، آنها دیگر به خود اجازهی تماسهای بیوقت را نمیدهند.
سارا و شادی با ناراحتی ابراز میکنند که یکی از مشاورهای املاک که ظاهرن وظیفهی اجارهدادن آن خانه را بر عهده داشته است، هربار با بازدیدکنندهها وارد خانه و تکتک اتاقها میشده است و با نگاهی کنجکاوانه همهجا را وارسی میکرده است. یکبار که عموی سارا در خانه حضور داشته است، این مشاور املاک ختا به خود اجازه نمیدهد که کفشهایش را در بیاورد و پشت در منتظر بازدیدکنندهها میماند.
شادی اضافه میکند یکی از مشاورها روزی تماس گرفته و گفته است که مستاجر جدید یک هفته دیرتر میتواند پول را ارایه دهد. شادی بنا بر یکی از بندهای اجارهنامه میپرسد که در این صورت صاحبخانه حاضر است جریمهی دیرکرد را به آنها پرداخت کند؟ که با توهین کلامی مشاور املاک روبهرو میشود. همین مشاور املاک در بنگاه هم موقعی که نمیتواند پاسخگوی شادی باشد، دست خود را بر میز میکوبد و میگوید: «من میخواهم با دو تا مرد صحبت کنم!» و روی خود را بهسمت پدر شادی و سارا میبرد. شادی هم در پاسخ دست خود را روی میز او میکوبد و میگوید: «بیخود میکنید که میخواهید با دو مرد صحبت کنید! شما با دو زن قرارداد بستهاید! با همانها هم صحبت کنید!» جالب است که در ادامه یکی دیگر از مشاورهای املاک درصدد تماس با پلیس برمیآید و صاحبخانه که خانمی نسبتن مسن است با ناراحتی میگوید: «دختر به این سن باید خوشاخلاق باشد و نباید اینطور صحبت کند! شما الان به او بیاحترامی کردید! پای تلفن هم بیاحترامی کردید.»
سارا میگوید بعضیها فکر میکنند که اگر کسی خانواده، پدر، شوهر یا برادری همراه خود نداشته باشد دلیلی ندارد حق او را تمام و کمال پرداخت کنند، هر چقدر هم که بهلحاظ قانونی حق با او باشد.
طبیعی است که در چونین فرهنگی مردان و پسران مجرد هم مشکلهایی در زمینهی اجاره/رهن خانه دارند؛ چراکه در بسیاری از موارد وقتیکه مشاورها یا مالکها متوجه میشوند مردی مجرد قصد اجارهی خانهای را دارد، گمان میکنند که او در آن خانه صرفن مشغول ارضای نیازهای جنسی خود است و چون باور دارند که ارضای نیاز جنسی نباید در حالتی غیر از ازدواج رخ دهد، در این زمینه هم از اجارهی خانه به او خودداری میکنند.
با کاهش آمار ازدواج و از سویی با افزایش آمار طلاق و در نتیجه، افزایش شمار افراد مجرد، امید میرود که بهمرور فرهنگ موجود در این زمینه دستخوش تغییرهایی شود تا افراد مجرد با آسیبهای کمتری در این زمینه روبهرو شوند. همچونان که فرهنگ امروز حاصل تغییرهایی است که در فرهنگهای پیشین حاصل شده است.