خشونت خانوادگی یک مشکل جدی است که باید متوقف شود. خشونت خانوادگی خشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع میپیوندد و عمومن میان افرادی رخ میدهد که بهسبب صمیمیت، ارتباط خونی یا قانونی با یکدیگر پیوند خوردهاند (۱). در کشورهایی مثل ایران که هنوز مسالههای خانوادگی از تقدس بالایی برخوردار هستند و همچونین قانونِ کشور حمایت چندانی از کسانی که مورد خشونت خانوادگی قرار گرفتهاند نمیکند این مشکل کمتر گزارش میشود. آمار در کشورهایی که این موضوع گزارش میشود آنچونان تکاندهنده است که بههیچوجه نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. در آمریکا در هر ۹ ثانیه یک زن توسط یکی از اعضای خانوادهاش مورد خشونت فیزیکی یا عاطفی قرار میگیرد (۲). با اینکه در بحث خشونت خانگی معمولن تمرکز روی زنانِ خشونتدیده است، اما بهعنوان مثال آمار در آمریکا نشان میدهد که از هر ۷ مرد ۱ نفر بهصورت جدی توسط شریک زندگیاش مورد خشونت فیزیکی جدی قرار گرفته است (۲).
یکی از عاملهایی که میتواند باعث بهوجودآمدن خشونت خانوادگی شود، نقشهای جنسیتیای هستند که در ساختار خانواده برای افراد در طول سالها تعریف و تثبیت شدهاند. منظور از نقشهای جنسیتی مجموعهای از هنجارهای اجتماعی است که به افراد رفتارهای پذیرفتهشده، مناسب و مقبول را دیکته میکند. بهدلیل اینکه این هنجارها طی سالیان آموخته و تمرین شدهاند، معمولن بهعنوان امری طبیعی شناخته میشوند.
از جمله نقشهای جنسیتی که هنوز بهعنوان نقشی مردانه در رابطههای معمول شناخته میشود، نقش «نانآور خانه بودن» است. در عین اینکه در حال حاضر بسیاری از زنان علاوه بر نقشهایی که جامعه برای آنان در محیط خانوادگی در نظر میگیرد، در محیط بیرون از خانه نیز مشغول به فعالیت هستند، اما همچونان عموم مردم انتظار دارند که تامین معاش توسط مرد صورت بگیرد. بهلحاظ فقه اسلام هم مرد بهعنوان ستون اصلی تامین اقتصاد خانواده شناخته میشود و حکمهای اسلامی بر این اساس بنا نهاده شدهاند. این نقش عرفی و دینی میتواند گاه موجب شود که بعضی از مردان (پدران، همسران و برادران) این حق را بر خورد روا بدارند که حتا بدون رضایت همسر، دختر، خواهر یا مادرشان مدیریت درآمد او را هم (اگر مشغول به کار درآمدزا باشد) بر عهده بگیرند. این امر نوعی جدی از خشونت به حساب میآید. تمرکز این نوشته نیز بر روی تاثیر نقش «نانآور خانه بودن» بر خشونت خانوادگی است. در این راستا با بیان یکسری مثالهای کلی، به نمونههایی از انواع خشونت خانوادگی که مرتبط با این نقش است پرداخته میشود.
وظیفه و نقش تامین معاش و ارتباط آن با خشونت
تا به امروز در بسیاری از جامعههای دنیا به گوش پسران و مردان خواندهاند که وظیفهی تامین معاش بر عهدهی آنها است. در همین حال قصهی واژگونی هم برای دختران و زنان روایت شده است، که یعنی زنان وظیفهی چندانی در این رابطه ندارند. همین الگو سبب شده است که حتا وقتی زنان مشغول به کار بیرون از خانه هستند، باز هم در نهایت بهندرت از آنها انتظار برود که نقش تعیینکنندهای در این زمینه داشته باشند. در برخی موردها بهدلیل اینکه نقش تصمیمگیری برای درآمد بهواسطهی نقش تامین معاش بر عهدهی بسیاری از مردان بوده است، زنان ناچار میشوند (یا گاه حتا باور دارند) که درآمد خود را در اختیار مرد/مردان خانواده قرار دهند. همین اجبار یا باور به این امر علاوه بر اینکه خود نوعی خشونت است، زمینهساز برخی از انواع خشونت خانوادگی هم میشود.
چهرهی دیگری از نقش اقتصادی زنان و مردان در خانواده را میتوان رسم کرد که در آن زن نانآور خانواده است و مرد خانهدار. نگاه عرفی به یکچونین ارتباطی، در بیشتر جامعههای دنیا، نگاهی تقبیحکننده است.
این نگاه، مرد را از جنبههای مختلف تحقیر و سرزنش میکند. یکی از این جنبهها این است که مرد نقش مردانهی خود را انجام نمیدهد و نقشی را بر عهده گرفته است که عمومن به زنها نسبت داده میشود. از این رو آن مرد بهدلیل اینکه از جایگاه مردانهی خود، در نگاه مردسالار پایین آمده و به نقشی «زنانه» عمل میکند تحقیر میشود. همچونین از آن جهت که او وظیفهی خود در خانواده را انجام نمیدهد سرزنش میشود؛ که یعنی چرا به همسر/خواهر/مادر خود این وظیفه و نقش را روا میدارد حال آنکه حتا ممکن است آن زن از این موضوع راضی هم باشد. بااینوجود، در بسیاری از موردها بهدلیل اینکه زن نیز باور دارد که همسر/برادر/پدرش در انجام وظیفه کوتاهی کرده است، از این موضوع احساس رضایت نمیکند و این تحقیر و سرزنشها و همینطور ناهماهنگی میان زنان و مردان در یک خانواده میتواند منجر به ایجاد خشونت میان آنها شود.
نمونهی دیگر در این زمینه اشاره به وضعیت بسیاری از زنان است که مسئولیت انجام وظیفههای مربوط به خانه و خانواده را برعهده دارند. این مسئولیت گاه بسیار سنگین است، اما این فعالیتها و مسئولیتها اغلب نه به چشم کار دیده میشوند و نه درآمدی در پی دارند. حتا در این مناسبتها، مردی که بیرون از خانه کار کرده است، پرداخت خرجی به همسر/خواهر/مادرش را لطفی بزرگ به او قلمداد میکند. در این وضعیت اگر زن وظیفههای خود را بهدرستی انجام ندهد، میتواند با خشونت کلامی، خشونت عاطفی و همینطور خشونت فیزیکی فرد مذکر روبهرو شود.
وجه دیگر ِ نگاه به این ماجرا، مردانی هستند که در عین تمایل همسر/دختر/خواهر/مادر خود به کار و کسب درآمد و داشتن نقش اقتصادی در خانواده به روشهای مختلف این اجازه را از ایشان سلب میکنند. این مجوز ندادن، گاه در خشونتی عاطفی که در نهایت منجر به قانعشدن زن (مبنی بر بیدلیلبودن کسب درآمد توسط او) میشود یا در قالب سکوت جلوه مییابد، گاهی هم منجر به خشونتهای لفظی با فحاشی و تهدید میشود. خشونت فیزیکی و اجازهندادن به همسر برای خروج از خانه یا تماس تلفنی هم میتوانند جزو موردهای بارز اعمال خشونت، وابسته به نقش اقتصادی مردان و زنان در خانوادهها باشند. گاه مردانی برای همسر/دختر/خواهر/مادر خود در محل کار مزاحمت ایجاد میکنند یا از صاحبان کار تقاضای ممانعت از حضور این زنان در محل کار را میکنند. این مورد آخر در بعضی از موردها توسط صاحبان کار بهدلیل اجتناب از تنش و دردسرهای بعدی اجابت میشود.
جامعه و دردسرهای نابرابر انگاشتن نقش زنان و مردان در تامین معاش خانواده
موردهایی که بیان شد تنها نمونههایی از انواع خشونت خانوادگی بر مبنای نقش جنسیتی تامین معاش هستند. شالودهی این نوع خشونت بر بستر باورهای مردسالار بنا نهاده شده است. نگاه نابرابر به زنان و مردان در مورد نقشهای خانوادگی، از جمله نقش تامین نیازهای زندگی شکلدهندهی بسیاری دیگر از مناسبتها میان افراد یک خانواده است. نهتنها مادران و پدران از این نگاه صدمه میبینند بلکه فرزندان آنها هم، با آموختن این نگاه توسط خانواده و جامعه، از این نابرابری متاثر میشوند. از این رو دامنهی خشونت خانوادگی تنها دامنگیر همسران نیست.
البته در جامعهی مردسالار که در نظام کسبوکار خود نیز بهشدت درگیر این مناسبتها است فعالیت اقتصادی زنان اغلب بسیار دشوارتر از فعالیت مردان در این زمینه در سطح جامعه است. بنابراین حتا اگر در خانوادهای زنان و مردان از لحاظ اقتصادی نقش برابری را متصور شوند بهدلیل وجود نابرابری وسیع در سطح اجتماع زنان عمومن وضعیت دشواری را متحمل میشوند.
علاوهبر موردهایی که یاد شد، زنانی که به هر دلیلی ازدواج نکردهاند یا ازدواج کرده و طلاق گرفتهاند یا اینکه ازدواج کرده و بنا بر خواست یا اجبار وظیفهی تامین معاش زندگی خود و خانوادهشان را بهتنهایی بر دوش دارند، گرفتار وضعیتهای ناخوشایندی میشوند که از جمله مرسومترین آنها دریافت حقوق پایینتر نسبت به مردان در بسیاری از شغلها است. این نابرابری، برای زنانی که بناست با درآمدشان زندگی خود و احتمالن خانوادهای را بگرداند فشار مضاعفی را در پی دارد. این فشار میتواند بر دیگر نقشهای این زنان در محیط خانواده (چه بهعنوان همسر و مادر و چه بهعنوان فرزند یا خواهر) اثر گذاشته و زمینهی ایجاد تنش و خشونت احتمالی را در فضای خانواده فراهم کند.
سخن پایانی…
نمونههای یادشده و همینطور توضیحهای مختصر راجع به نگاه نابرابر جامعهی مردسالار نسبت به زنان و مردان همگی پیام مشترک «نیاز به ایجاد برابری میان نقشها، وظیفهها و مهمتر از همه حقوق زنان و مردان» را در خود دارد. ایجاد این برابری میتواند به ایجاد تعادل میان نقشها و وظیفههای زنان و مردان در خانواده و جامعه منجر شود. تعادل در زمینهی نقش «نانآوری برای خانواده» قطعن میتواند اهرمی جدی برای کمک به کاهش خشونت خانگی باشد.
منبعها:
۱. برگرفته از: کتابچهی آموزش مقابله با خشونت خانگی: خانه باید امن باشد، تهیه شده توسط «تا قانون خانواده برابر»
۲. برگرفته از: http://domesticviolencestatistics.org/domestic-violence-statistics/