«شخصی امردی به خانه برد و درهمی به دستش نهاد و گفت بخواب تا برنهم. امرد گفت من شنیده‌ام که تو امردان را می‌آوری تا بر تو نهند. گفت آری، عمل با من است و دعوا با ایشان. تو نیز بخواب و برو آن‌چه می‌خواهی بگوی»
عبید زاکانی – حکایات

«باتم‌ شیم» (bottom shame) یا «شرم کون‌دادن» یکی از پنهان‌ترین لایه‌های هموفوبیای درونی ‌است که گاهی حتا برای خود شخص٬ آشکار و واضح نیست. شخص دارای حس «شرم کون‌دادن» علاوه‌ بر پنهان‌کردن علاقه‌های جنسی‌اش٬ حتا سعی می‌کند آن را در خود سرکوب کند. علاقه به سکس مقعدی هم مانند هر فانتزی و خواسته‌ی جنسی دیگری٬ متناسب با رشد سنی٬ تغییرشکل می‌دهد. این‌که در چه سنی٬ طی چه فرآیندی و متناسب با چه روحیه و گرایش جنسی‌ای٬ علاقه‌ی یک مرد٬ به‌سمت سکس مقعدی می‌رود، بحث جداگانه‌ای می‌طلبد، اما به‌محض آشکارشدن این علاقه٬ شخص ممکن است با تحقیر٬ اغفال٬ تجاوز٬ باج‌گیری٬ زیردست‌شدن٬ زورگویی٬ تحمل دردهای جسمی و خطرهای مشابه روبه‌رو شود. این‌که شخص بخواهد این علاقه را از دیگران پنهان کند، قابل‌فهم و منطقی به‌نظر می‌رسد.

در جامعه‌ی مردسالار علاوه‌بر مردان٬ زنان هم نسبت به کون مردان٬ حساسیت به‌خرج می‌دهند. اگر برای مرد٬ توجه٬ نگاه‌کردن٬ تعریف‌کردن و احیانن لمس کونش توسط دیگران٬ هتک ‌حرمت محسوب می‌شود٬ در نگاه زن شکسته‌شدن اقتدار یک مرد است. در جامعه‌ی سنتی٬ قاعدتن کون یک مرد نباید جلوه‌ی جنسی داشته باشد حتا برای همسرش، چه ‌برسد به این‌که بخواهد از فروبردن چیزی در آن هم لذت جنسی ببرد و خصوصن اگر آن چیز٬ کیر یک مرد دیگر باشد.

مظنونان همیشگی: مردسالاری و نظام سلطه

ردپای مردسالاری به‌وضوح در تعریف «فعل» سکس دیده می‌شود. «سکس‌کردن» در این نظام گویی همیشه «کردن» بوده است. در این نظام٬ فاعل کسی است که فرو می‌کند و مفعول کاری نمی‌کند بلکه استفاده می‌شود، کرده می‌شود، بخشی از عاملان قضیه نیست، بلکه صحنه‌ی عمل است. رابطه‌ی زناشویی در این نظام سلطه٬ جای خود را اگر نگوییم به «سوء‌استفاده‌ی جنسی» که به «استفاده‌ی جنسی» می‌دهد. هنوز هم در باور بسیاری، زنی که خواسته‌های سکسی‌اش را بتواند به‌زبان بیاورد٬ وقیح است. در ادبیات غالبن این زن است که تصویر می‌شود. به‌نظر می‌آید این‌که زن چگونه ارضا می‌شود٬ مبحث جدیدی است که هیچ‌گاه قبل از این وجود نداشته است. باور عامه در مورد لذت جنسی زن٬ باور خام و غیرقابل اتکایی می‌شود که بیشتر به توهمات دورهمی مردانه شبیه است تا این‌که متکی بر داده‌ها و منابع موثق باشد. مادامی‌که زن نتواند از لذت‌های جنسی‌اش حرف بزند، افسانه‌های عامیانه جای حقیقت را می‌گیرند و لذت جنسی زنانه از دید مردانه و با حدس و گمان تعریف می‌شود. درواقع انگار قرن‌هاست که این سوال مطرح نشده است. تا زمانی‌که اعتراضی صورت نگیرد، مرد در سکس٬ فرمانروای مطلق است و تشخیص می‌دهد که زن چگونه و کی ارضا می‌شود. از جمله‌ی این باورها این ‌است که زن همین که خدمت کند و موجبات لذت مرد را فراهم کند٬ به لذت جنسی می‌رسد. حتا این‌که مرد موظف باشد به زن٬ جنس دوم٬ طبقه‌ی تحت سلطه که از ارزش‌های مردانگی محروم است٬ خدماتی بدهد که موجب رضایت او شود٬ از وظایف تازه‌تعریف‌شده‌ای است که به‌آرامی و با سرعت لاک‌پشتی موردقبول مردان قرار می‌گیرد.

شرم کون‌دادن

نظام سلطه که در آن قوی‌تر دارای حق بیشتری هم هست٬ به کسی که «می‌کند» ارزش ویژه‌ای می‌دهد که «مردانگی» نام دارد. در این شرایط٬ «باتم*» با وجود داشتن ابزار ارزشمند مردانگی٬ خودخواسته یا دیگرخواسته به جنس دوم (طبق تعریف مردسالارانه) تنزیل می‌یابد. نظام سلطه به این بسنده نمی‌کند. نگاه به باتم٬ به‌صورت مضاعفی تحقیرآمیز است چون به‌نوعی خائن هم محسوب می‌شود. اگر قرار باشد کسانی باشند که ابزار مردانه‌شان٬ سبب برتری نباشد٬ کل این نظام می‌تواند به‌خطر بیفتد. علاوه‌بر آن همیشه به «باتم» به‌چشم بیچاره‌ای نگاه می‌شود که از این موهبت و هدیه‌ی خداوندی نمی‌تواند بهره ببرد.

«با یه‌بار نمی‌شه٬ تو خواب هم قبول نیست»

در باور عامه لذت کون‌دادن ناشی از هر چیزی هست جز طبیعت٬ ذات و انتخاب آگاهانه. به‌همین‌سبب هم هست که مدام در حال افسانه‌ساختن در مورد چرایی این اتفاق هستند. اطلاعات ایشان در مورد علاقه‌ی به سکس مقعدی، حتا به‌مراتب کم‌تر از اطلاعاتی است که پیرامون ارضای زنان دارند. از جمله این‌که فکر می‌کنند موردتجاوزقرارگرفتن و تکرار آن٬ موجب «کونی‌شدن» کسی می‌شود. یا این‌که ریختن مایع منی در مقعد کسی، باعث ایجاد خارش و به‌تبع آن علاقه‌ی دوباره به دادن می‌شود. باوری که طبیعی یا انسانی‌بودن این لذت را نمی‌فهمد و درنتیجه انکار می‌کند. از نظر او آب از سر کسی که «کونی» می‌خوانَدَش٬ گذشته است. بنابراین، ایرادی ندارد که او هم بخواهد شانسش را امتحان کند.

هنوز هم حتا در بین اقلیت‌های جنسی کم نیستند کسانی که تصور می‌کنند همه‌ی کسانی که علاقه به سکس مقعدی دارند، لابد در کودکی و نوجوانی زندگی پرماجرایی داشته‌اند. حالا کافی ‌است تصور کنیم که از میان همین جامعه و با همین نگرش٬ یک نفر علاقه به سکس مقعدی داشته باشد تا بتوانیم میزان گستردگی «شرم کون‌دادن» را دربیابیم. با افزایش آگاهی‌های جنسی٬ افراد بیشتر و بیشتری خود را در دایره‌ی اقلیت‌های جنسی می‌بینند، اما آیا در این جامعه‌ی جداشده و منزوی٬ تفکر حاکم چیزی جز این است؟

«من تاپم اما حاضرم برای کسی که دوس‌ش دارم ورس بشم»

مردسالاری هم‌چونین دوتایی فاعل-مفعول را در جامعه‌ای که آگاهانه خود را اقلیت جنسی می‌داند٬ بسط می‌دهد. به‌عنوان مثال در یک رابطه‌ی همجنسگرایانه برای دو مرد٬ جای «مرد» را «مرد همجنسگرای تاپ*» و جای «زن» را «مرد همجنسگرای باتم» می‌گیرد. اگرچه در ظاهر ادعای ردشدن از این باور در این جوامع وجود دارد، اما نشانه‌های فراوان «باتم شیم» یا «شرم کون‌دادن» نشان از سستی این ادعاها دارد. در همین نظام است که «تاپ»بودن مترادف با توانایی سکسی بیشتر٬ قدرت دفاع از «بات»٬ حمایت‌گری بیشتر و رفتارهای دیگری محسوب می‌شود که براساس همین نظام قبلن به رفتار مردانه تعبیر شده‌اند. این در حالی‌ است که بات‌بودن مترادف با رفتارهای موسوم به زنانه از جمله لوندی٬ حسادت٬ لطافت و توانایی جسمی و ذهنی کم‌تر نسبت به مردان است. همان قدرتی که با سرکوب ذهن آزاداندیش٬ رفتارهای انسانی را به مردانه و زنانه تقسیم می‌کند٬ باتم را هم نیازمند به حمایت بیشتر می‌سازد. همین موضوع انتظار از تاپ را طوری جهت می‌دهد که علاقه‌اش به باتم‌شدن را باید به‌کلی فراموش کند و از رفتارهای جنسی‌اش حذف کند زیرا اقتدارش زیر سوال می‌رود و در مواجهه با تاپ‌های دیگر برای به‌دست‌آوردن و تملک «باتم» قافیه را می‌بازد، اما همیشه هم «حذف» تنها راه چاره نیست. «من تاپ‌م اما حاضرم برای کسی که دوس‌ش دارم ورستایل* بشم»، «من تاپ‌م اما بدم نمی‌آد یه‌بار امتحان کنم» و یا «من تاپ‌م اما …» و…

همیشه هم انکار جواب نمی‌دهد. ذهنی که کون‌دادن را رسوایی می‌داند لاجرم باید خودش را برای افتادن تشت رسوایی‌اش از بام آماده کند. مبارزه با هموفوبیا همیشه در بیرون از من اتفاق نمی‌افتد. آنچه من را می‌آزارد شاید کاملن در درون من نهفته باشد. فقط کسی می‌تواند «کون‌دادن» را شرم‌آور بداند که ذهنش را در اختیار نظام مردسالاری و سلطه گذاشته باشد. نظامی که ریشه در مالکیت بر همه‌چیز خصوصن بر انسان دارد. نظامی که برای حفظ سلطه‌اش ناگزیر از ساختن چهارچوب‌های متعدد و جایگزین است. ذهن آزاداندیش٬ شرم را از آن این نظام می‌داند نه کسی که مداوم تحت آزار و اذیت همین چهارچوب‌هایی بوده است که او را شرم‌زده می‌کند.

*باتم: کسی که می‌دهد
*تاپ: کسی که می‌کند
*ورستایل: کسی که هم می‌دهد و هم می‌کند
*در این نوشته از واژه‌های باتم و تاپ و ورستایل به‌جای برابرنهادهای فارسی استفاده شده است چرا که اصطلاح‌های رایج در میان جامعه‌ی فارسی‌زبان رنگین‌کمانی هستند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله