در مسیر زندگی هر فرد برای پاسخ به نیازهای خود – با هر اولویتی که در زمان‌های مختلف دارد – پیش می‌رود. به‌سبب این‌که فرد در جامعه (خانه، محله، مدرسه، محیط کار و …) زندگی می‌کند بعید نیست که همراهی دیگران به رفع آن نیازها (مطالبه‌ها) یاری رساند. از سوی دیگر، عدم تمایل و حتا مخالفت دیگر افراد جامعه می‌تواند سد راه او برای رسیدن به خواسته‌اش شود. گاه برای رفع نیازهای فرد تلاش‌های جمعی در کنار تلاش‌های فردی ضروری است. برای نمونه، بهداشت و سلامت نه فقط یک امر فردی است بلکه همراهی جامعه، سازمان‌ها، دولت و حکومت در این امر دخیل هستند. با همین نگاه، نهادها و سازمان‌های اجتماعی شکل گرفته‌اند تا برای تداوم حیات، حرکت و پویایی جامعه به یاری افراد برای رسیدن به خواسته‌هایشان بیایند.

مطالبه‌ی اجتماعی در مفهوم، به خواسته‌ی آگاهانه‌ی یک گروه، صنف یا تشکل اشاره می‌کند که در صحنه‌ی عمومی ابراز شود. از این‌رو، شنیده‌شدن صداهایی که لزومن هم‌سو با صدای اکثریت جامعه نیستند، عمومن امر بسیار دشواری است. بنابراین فرد برای رساندن صدای خود به گوش دیگران، نیاز دارد تا دست به اقدام‌های متنوعی بزند. به‌همین‌دلیل، در سرتاسر جهان، اغلبْ قشرهای اقلیت (جنسی، جنسیتی، فرودستان و به‌حاشیه‌رانده‌شده‌ها، اقلیت‌های قومی و …) پشت هم می‌ایستند. آن‌ها تلاش می‌کنند تا به‌یاری هم صدایشان را به گوش افراد و نهادهای پاسخگو برسانند و به‌اصطلاح پشتوانه‌ی معنوی یکدیگر باشند.

اکنون، در آستانه‌ی دوازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، گروه‌ها، صنف‌ها و تشکل‌های گوناگون، از مطالبه‌های خود از رییس‌جمهور آینده سخن می‌گویند. کاندیداهای ریاست‌جمهوری هم برای نمایش رویکردهای خود، در راستای پاسخ به نیازهای قشرهای گوناگون، و جلب رای هر دسته، در سخنرانی‌ها، مناظره‌ها، مصاحبه‌ها و پیام‌های گوناگون دیگری که به جامعه ارسال می‌کنند حمایت خود را از قشرهای مختلف جامعه ابراز می‌کنند. اما در این میان به‌ندرت سخنی از برخی اقلیت‌ها، از جمله اقلیت‌های جنسی و جنسیتی به‌میان می‌آید. آن‌ها گاه با عبارتِ «در نظر گرفتن حقوق (برابر) برای زنان» حساسیت خود را نسبت به بحث جنس و جنسیت مطرح می‌کنند، اما تجربه ثابت کرده است که کلی‌گویی‌های این‌چونینی نمی‌تواند در عمل پوشش‌دهنده‌ی نیازهای مرتبط با اقلیت‌های جنسی و جنسیتی باشد.

نپرداختن به بحث اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در جامعه‌ی ایران دو دلیل عمده دارد. از یک‌سو نگاه مردسالارانه‌ی جامعه و در نتیجه‌ی آن تابوهای جنسی/جنسیتی است که بیش از صد و پنجاه سال در تاریخ ایران خودنمایی کرده است و از سوی دیگر بحث موضع دین نسبت به این مبحث‌هاست.

تابوها و هراس‌هایی که به‌دلیل مردسالاری در جامعه وجود دارند، یا همان سویه‌ی مربوط به عرف اجتماعی و مشروعیت اجتماعی-فرهنگی می‌تواند با برنامه‌ریزی اقتصادی، آموزشی، رسانه‌ای، بهداشتی و درمانی، اشتغال و فعالیت اجتماعی و … و هم‌چونین تلاش برای آگاهی‌بخشی به جامعه تغییر کند. هرچند این برنامه‌ریزی و تلاش، ابتدا نیاز به یک اتفاق‌نظر برای تغییر وضعیت موجود – از سوی سازمان‌ها و نهادهای گوناگون – دارد، تا در نهایت، در این راستا دست به فعالیت زنند. همین اتفاق‌نظر تا حد زیادی به سویه‌ی دوم – که موضع دین در این زمینه است – ربط می‌یابد. به‌دلیل این‌که دین با سیاستِ حال حاضر ایران پیوند دارد به‌نظر می‌رسد که راه‌حل عمده در این زمینه جداشدن این دو مبحث از یکدیگر باشد.

با توضیح‌های ارایه‌شده عجیب نیست که نگاه به مطالبات اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در برنامه‌ی کار و حتا شعارهای هیچ‌یک از کاندیداهای ریاست‌جمهوری دیده نشده است. البته فراموش نکنیم که خوانش‌های گوناگونی از متن‌های دینی وجود دارد. با این رویکرد، اگر در ایران گروه‌های متخصصانی وجود داشته باشند که خوانشی متفاوت از خوانش مرسوم در این زمینه را ارایه دهند، روزنه‌ای برای پرداختن به خواسته‌ها و نیازهای اقلیت‌های جنسی و جنسیتی باز می‌شود.

با وجود تمامی مشکل‌ها و مساله‌های موجود در جامعه، شاید افراد، سازمان‌ها و نهادها گمان کنند که پرداختن به مطالبه‌های گروهیْ اقلیت‌ها چندان ضروری نباشد و در نتیجه به آن‌ها بی‌اعتنا باشند. اما به‌هر روی، از آن‌جا که بحث جنس و جنسیت بخش مهمی از هویت انسان به‌حساب می‌آید جامعه هر روزه به‌گونه‌ای در حال پرداختن به آن است. بنابراین فقط لازم است که سویه‌ی مواجه‌شدن با این موضوع تغییر کند. به‌عنوان مثال، در عین این‌که عمل جراحی برای افراد ترنس به‌صورت قانونی در ایران انجام می‌شود شواهد نشان می‌دهد که هنوز روال مشخصی برای پیگیری کارهای مرتبط با این عمل جراحی وجود ندارد و در بسیاری از موردها برخوردهای سلیقه‌ای صورت می‌گیرد. تا حدی که می‌تواند به آسیب‌های روانی و جسمانیِ بسیاری از افراد تراجنسی منجر شود. بنابراین نه‌تنها رسیدگی‌نکردن به نیازها و خواسته‌های این گروه اقلیت بلکه همجنسگراهراسی و ترنس‌ستیزی به شکل‌های گوناگونی بروز می‌کند که به فرد و جامعه آسیب می‌رساند. نمونه‌ای دیگر، بی‌اعتنایی به دغدغه‌ها و مساله‌های بهداشتی-درمانی اقلیت‌های جنسی/جنسیتی است که می‌تواند برای بخش وسیع‌تری از جامعه هم تولید مشکل کند. برای نمونه، اگر فردی از این گروهِ اقلیت به هر دلیلی به ویروس اچ‌آی‌وی مبتلاست بی‌اعتنایی جامعه و در حالت بدتر، تحقیر و توهین و مواخذه‌ی جامعه در مورد این مسأله‌ی سلامت می‌تواند گریبان دیگر اعضای جامعه که لزومن خود را اقلیت نمی‌دانند را هم بگیرد.

سخن آخر این‌که اقلیت‌بودنِ یک گروه، به معنای بی‌اهمیت‌بودن خواسته‌های آنان نیست بلکه در اغلب موردها مفهوم آن شنیده‌نشدن آن خواسته(ها) است. از آن‌جا که جامعه متشکل از گروه‌های مختلفی است، توجه به نیازها و خواسته‌های هریک از این گروه‌ها به ایجاد اتحاد بیشتر در جامعه منجر می‌شود.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله