مردی که در تاریخ ۵ ژوییه‌ سال ۲۰۱۳، در رژه‌ی افتخار در مادریدِ اسپانیا، محله‌ی چوِکا (chueca) روبه‌روی یک آرایشگاه سیگار می‌کشد.
عکس از گٌنزَلو اَرویو (Gonzali Arroyo)/ مجموعه‌ی عکس‌های گِتی (Getty)

در مطلب «وقتی همه می‌توانند کوییر (Queer)  باشند، [باز هم] چیزی به اسم کوییر وجود دارد؟»، که این آخر هفته در مجله‌ی نیویورک‌تایمز، چاپ خواهد شد، جِنا وَرتمن (Jenna Wortham) روزنامه‌نگار، با معنای دشوار، تاریخ و آینده‌ی کلمه‌ی کوییر بازی می‌کند. (توضیح کامل: وقتی‌که او داشت مقاله را می‌نوشت ایمیلی درباره‌ی موضوع به او فرستادیم). لب کلام بحث او، یعنی سرمنشاء عنوانِ کار او، این است که «قدرت رادیکال “کوییر” از دربرگیرندگی آن ناشی می‌شود». او معتقد است که این دربرگیرندگی زیاد، با وسعت‌بخشیدن بسیار به آن، معنای کلمه را تهدید می‌کند. به‌طوری‌که همه – از جمله افراد دگرجنسگرا هم – آن را به خود می‌گیرند.

درحالی‌که من تلاش ورتمن را برای دست‌به‌گریبان‌شدن با چونین موضوع گیج‌کننده‌ای ستایش می‌کنم، تمرکز او بر دربرگیرندگی، یک تعبیر اشتباه از ماهیت بنیادین واژه‌ی کوییر است. استدلال من این است که دربرگیرندگی کوییر یک محصول جانبی از یک جنبه‌ی برجسته‌تر و قدرتمندتر این کلمه است، [یعنی]: تمرکز آن بر سلسله‌مراتب جنسی فرهنگ ماست.

تقریبن همه‌ی برچسب‌های گرایش‌های جنسی یا هویت جنسیتی به دو نقطه ختم می‌شوند: واژه‌هایی که آدم‌هایی را توصیف می‌کنند که کارهای مشخصی می‌کنند (کسی که دخول مقعدی دارد، کسی که لباس‌های جنس دیگر را می‌پوشد و غیره) و واژه‌هایی که آدم‌هایی را توصیف می‌کنند که هویت‌های مشخصی را به خودشان نسبت می‌دهند (همجنسگرایان زن، مردهای ترنس و غیره). اما کوییر متفاوت است. به‌عنوان برچسبی که هم توهین‌آمیز و هم از نظر سیاسی اصلاح‌شده تلقی می‌شود، این [واژه] همیشه به گرایش‌های جنسی و هویت‌های جنسیتی به‌حاشیه‌رانده‌شده ارجاع می‌دهد – واژه‌ی کلیدی در این‌جا به‌حاشیه‌رانده‌شده است. این [واژه] درباره‌ی رفتارهای جنسی خاص شما یا هویت جنستی‌تان نیست. به‌جای آن، درباره‌ی این است که چطور این چیزها توسط فرهنگ اطراف شما تعریف می‌شوند. این ماهیت کوییر بودن است: کوییر بودن یعنی قضاوت‌شدن و پیدا کردن یک جامعه با دیگرانی که به‌همین‌شکل قضاوت شده‌اند. این امر کم‌تر به موضوع «دربرگیرندگی» رادیکال مرتبط است و بیشتر به نوعی شاخص صلاحیت برای ورود مربوط است.

در نتیجه، همیشه فرض بر این است که کوییر از جانب هنجارهای دگرجنس‌خواهانه – گرایش به همسان‌سازی و شبیه‌بودن به دگرجنسگراهای متداول – پذیرفته نمی‌شود، چون این متداول‌بودن نیازمند آن است که بعضی مردم جایی بابت عمل جنسی‌ای که با رضایت انجام می‌دهند قضاوت شوند. برای این‌که برخی از نظر جنسی شبیه به هنجارها باشند پس دیگرانی هم باید از نظر جنسی انحراف داشته باشند. کوییر مثل کلمه‌ی متحدکننده‌ی سربازان جنگی در برابر انحراف (the battle cry of deviancy) است.

وقتی‌که ما تمرکز را از بدنامی کلمه‌ی کوییر برداریم، آن را از تنها چیزی که در وهله‌ی اول به آن یک هویت جامع بخشیده است، خالی می‌کنیم. مقاله‌ی ورتمن با تمرکز بر دربرگیرندگی، در حقیقت کاری که در موردش خیلی نگران است را انجام می‌دهد: جنبه‌ی سیاسی را از این واژه می‌گیرد. کوییر از برچسبی که امکانی برای توسعه‌ی جامعه در میان هویت‌های جنسی می‌شود به‌سمت [برچسبی] می‌رود که آن جامعه را رد می‌کند. این تفاوت مانند این است که بگوییم: «من همجنسگرای زنی هستم که به‌طور کلی بر علیه سرکوب جنسی است، درنتیجه، خودم را یک کوییر می‌دانم» و این‌که بگوییم: «من خودم را یک کوییر می‌دانم چون مرا تعریف نمی‌کند یا مرا به هیچ گروهی از آدم‌ها یا فعالیت‌ها مرتبط نمی‌کند». اما واژه‌ی کوییر بدون مرکزیت سیاسی‌اش خیلی بی‌معنا است، درحدی‌که بعید به نظر می‌رسد که این نوع استفاده‌، معنای اصلی آن را برساند. درحقیقت، در این معنی چیز کمی برای نگه‌داشتن وجود دارد و این معنای سیاسی جایگزین، همیشه برای افرادی که از این واژه به شکل‌های دیگری استفاده می‌کنند راحت نخواهد بود.

کوییر بر پرتگاه تغییر می‌ایستد، اما نه دقیقن به آن شکلی که ورتمن توصیف می‌کند. جنبش کوییرِ اوایل دهه‌ی ۷۰ – که خواستار یک انقلاب گسترده بر علیه مردسالاری و همه‌ی هنجارهای جنسی بود – راهی را پیش پای جنبش ال‌جی‌بی‌تی‌کیو (LGBTQ) گذاشته است که به‌دنبال حقوق برابر است. چونین ‌چیزی یک مجموعه از هدف‌های دست‌یافتنی‌تر است و برابری قانونی البته که چیز خوبی است. اما برابری رسمی درون یک سیستم سلسله‌مراتبی که هنوز به تک‌همسری، ازدواج، زوجی که کودکی را پرورش می‌دهند و غیره امتیاز می‌دهد، در ذات خود ضد کوییر است.

اما دست‌آوردهای به‌رسمیت‌شناخته‌شدن قانونی به این معنی نیست که کوییر به‌زودی ناپدید خواهد شد. به‌حاشیه‌راندن، محصول جانبی چیزهای زیادی است، نه فقط حذف قانونی، و همه‌ی کسانی که آن حقوق را تصدیق کرده‌اند به‌سرعت آن‌ها را دنبال نخواهد کرد، اما همه‌ی درها به دو سو باز خواهند شد و هم‌چونان که ما برابری را می‌جوییم، هنجارهای همجنس‌خواهانه نیز متقابلن در جستجوی ما هستند. فشار اجتماعی یک فشار قدرتمند است و هرچه بشتر ما از حقوقمان دفاع کنیم، برای ازدواج‌کردن و بچه‌دارشدن (برای مثال) بیشتر به‌علت انجام‌ندادن این کارها قضاوت خواهیم شد و به‌صورت غیررسمی تنبیه خواهیم شد. چیزی‌که روزی منع شده بود حالا به‌زودی ضروری خواهد بود.

در سال ۱۹۸۴، گِیل روبین (Gayle Rubin)  نظریه‌پرداز، ایده‌ای را به نام «دایره‌ی روابط جنسی عرف» مطرح کرد و روشی برای تصور این‌که در فرهنگ ما اعمال جنسی چقدر متفاوت ارزش‌گذاری می‌شوند ارایه داد. در مرکز این دایره، تنوعی از انواع تحسین‌شده‌ی (خوب یا هنجارمند) رابطه‌ی جنسی چون «رابطه‌ی جنسی کلیشه‌ای»، «دگرجنسگرا»، «آزادانه»، «رابطه‌ی جنسی در خانه»، «رابطه‌ی جنسی هم‌نسل‌ها» وجود دارد. در حلقه‌ی بیرونی، متضاد این روابط جنسی قرار دارند – «رابطه‌ی جنسی سادو/مازوخیسم»، «همجنسگرا»، «رابطه‌ی جنسی برای پول»، «رابطه‌ی جنسی در پارک»، «رابطه‌ی جنسی افراد از نسل‌های محتلف» و غیره.

این امر ممکن است دقیقن این‌طور باشد که در زمانه‌ی ما رابطه‌ی جنسی همجنسگرایانه که در غیر این‌صورت همه‌ی معیارهای دیگر برای ورود به مرکز دایره‌ی روابط جنسی عرف را دارد دیگر انحراف محسوب نخواهد شد. در این‌صورت، انواع مشخصی از زنان و مردان همجنسگرا هم دیگر کوییر محسوب نخواهند شد، اما احتمال همین هم به عوامل متعددی بستگی دارد، چون تغییر واقعی همیشه از خلال یک روش تدریجی و با دست‌انداز اتفاق می‌افتد و ممکن است آن‌چه در توسکانِ (Tucson) آریزونا (Arizona) هنجار شده است، در آلبانی و نیویورک پذیرفته نباشد. کشور ما، [ایالات متحده‌ی آمریکا]، چندنگاره‌ای از سلسله‌مراتب‌ جنسی گوناگون است که یکی بر روی دیگری قرار گرفته است و همیشه برای عرضه‌شدن در عرف‌های قانونی و سرگرمی‌های عمومی با هم رقابت می‌کنند، اما از آن‌جایی که سلسله‌مراتب‌ها همیشه وجود خواهند داشت، کوییرها همیشه وجود خواهند داشت – آن‌ها فقط ممکن است جوری که ما امروز به نظر می‌رسیم، رفتار می‌کنیم و شناخته می‌شویم نباشند.

پیوند به منبع

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله