با گذر از اتریش، آلمان و فرانسه، آنها در نهایت به شهر کاله رسیدند. بعد از گذشت زمان و زندگی در کمپ جنگلی بدنام، سوار بر یک کامیون از کانال عبور کردند و به لندن رسیدند. سپس، چند شبی را در خانهی دوستپسر سابق احمد گذراندند، یک فرد سوری–فرانسوی و تنها کسی که احمد در انگلیس میشناخت. آنها آنجا بودند تا اینکه به دفترخانه رفتند تا برای پناهندگی ثبتنام کنند.
اما وقتی به آنجا رسیدند مسئولان از ملاقات با آنها سر باز زدند. با وجود شرایط بغرنجشان، به آنها گفته شد که قرار ملاقات تنظیم نشده است و آنها باید ده روزِ دیگر به آنجا بیایند، اما دو روز نگذشته بوذ که به آنجا بازگشتند، البته اینبار با کمک «گروه مهاجرت گی و لزبینِ انگلیس» (UKLGIG) این کار انجام شد. آنها اطلاع داشتند که دبیرخانه بهصورت غیرقانونی از رسیدگی به وضعیت مهاجران امتناع میورزد.
پال دیلَن، مدیر اجرایی UKLGIG میگوید: «ما به دبیرخانه رفتیم تا ببینیم – همانطور که خود هم بهخوبی میدانستیم – که آنها هیچجایی برای زندگیکردن ندارند، وضعیت آنها خود تنظیمکنندهی قرار ملاقات است، چراکه آنها هیچ راه چارهی دیگری ندارند! ما به دبیرخانه گفتیم که اگر به آنها امروز منزل داده نشود، ما مجبور به پرداخت هزینههای هتل برای آنها خواهیم شد که برای این کار هیچ پولی نداریم.»
ساعت هشت، وقتی احمد و سعید به آنجا رسیدند توسط چند بازپرس از آنها پرس و جو شد، میخواستهاند ببیند آیا اصلن الزامی به ثبت درخواست پناهندگی برای آنها وجود دارد یا نه. احمد میگوید: «من هیچچیز از دبیرخانه نخواستم، جز اینکه حضور مرا بهصورت قانونی در اینجا بپذیرند. من کمک مالی نخواستم. من میخواهم به دانشگاه بروم. اگر به کشور دیگری که انگلیسیزبان نیست بروم، شرایط شروع دوبارهی تحصیل و ادامهی آن برایم مشکل خواهد بود.»
در نهایت، ساعت شش بعدازظهر بود که دبیرخانه با ثبتنام و جستجو جهت اسکانِ موقت آنها موافقت کرد. احمد و سعید هماکنون در یک آپارتمانِ کوچک در رُشدِیل زندگی میکنند. این اولینبار است که بعد از ترک سوریه جایی شبیه به خانه دارند، اولینبار که میتوانند آشکارا بهعنوان یک زوج همجنسگرا زندگی کنند، اما این آرامش دیری نخواهد پایید.
بنا به این دلیل که احمد و دوستپسرش اولینبار از طریق یونان به اروپا وارد شدند، به استنادِ قانونِ اتحادیهی اروپا (مقررهی دوبلین ۳) این یونان است که مسئول رسیدگی به وضعیت آنهاست. بااینوجود از آنجا که وضعیت در یونان به بحرانی انسانی بدل شده است و روزانه دوهزار نفر به یونان وارد میشوند، دولت انگلیس دیگر پناهندگان را به آنجا بازپس نمیفرستد. همین مساله کمی مایهی تسلای خاطر احمد است. پس از هفتهها بیخبری، یک نامهی احضاریه از طرف دبیرخانه به او رسید؛ آنگونه که وکیل احمد میگوید دبیرخانه قصد انتقال آنها به کرواسی را دارد.
دیلان میگوید: «حتا اگر این کار قانونی هم باشد، مساله اینجاست که آیا انجامِ آن برای دولت کارِ درستیست؟ ششصدهزار پناهنده از طریق کرواسی به آلمان رفتهاند و کرواسی هماکنون خود در حال تلاش جهت فائقآمدن بر وضعیت است. فراموش هم نکنیم که تنها سه پناهندهی همجنسگرا موفق به ثبت پناهندگی در آنجا شدهاند.»
اگر احمد و دوستپسرش به کرواسی بازپس فرستاده شوند، هیچ تضمینی برای پذیرش درخواست پناهندگی آنها وجود ندارد. تنها سه تن از اقلیتهای جنسی در پناهندگی در کرواسی موفق بودهاند و با توجه به ورودِ بیشترِ و هرروزهی پناهندگان به آنجا، شبکهی پناهدگی کرواسی هماکنون تحت فشار بیشتریست و این موضوغ، امید را هر چه بیشتر محو میکند.
سپتامبر گذشته دیوید کامرون اعلام کرد که انگلیس تا سال ۲۰۲۰، به بیستهزار پناهجو اسکان خواهد داد و اضافه کرد که پناهندگان اقلیت جنسی به فهرست برنامهی «اسکان مجدد اشخاص تحت ستم سوری» اضافه شدهاند.
دیلَن میگوید: «دیوید کامرون گفته است که با توجه به کشتهشدن بسیاری از همجنسگرایانِ مرد در سوریه توسط داعش، نگران وضعیتِ این اشخاص در این کشور است، بر همین اساس، انگلیس همجنسگرایانِ مرد را از اردن و لبنان میگیرد و به اینجا خواهد آورد. آقای نخستوزیر از اقلیتهای جنسی سوری جهت توجیه حملههای هوایی به سوریه استفاده کرده است. همین هفته هم گفته بود کشورها باید بیشتر از این توان به خرج دهند، باید به آنها کمک کرد! ولی اینجا دو نفر هستند که بناست از اینجا رانده شوند و به جایی فرستاده شوند که خود در کارِ خودش مانده است. چطور میتوان این دو برخورد را کنار هم قرار داد؟»
امروز احمد به دبیرخانه میرود تا تصمیم نهاییشان را بشنود. تا آنجا که او و وکیلش میدانند نتیجه هنوز معلوم نیست؛ دبیرخانه میتواند درخواست آنها را بپذیرد و به او پناه دهد، یا خیلی ساده هر تصمیمی را به بعد موکول کند، اما ترس احمد از این است که همانجا بازداشت شود و او را به کرواسی بازپس بفرستند. حال که اینهمه راه را آمده است، همهچیز را باخته است و با هرچه مانده قمار میکند، قبول این سرنوشت برای او امکانپذیر نیست.
او میگوید: «ما نمیتوانیم پس برویم. من نمیخواهم برگردم؛ تصمیم خودم را گرفتهام، اگر مرا به کرواسی بفرستند، هر کاری میکنم، خودم را میکشم. هرچه داشتهام را باختم. ورودم به اینجا باختنِ هرچه بود که داشتم. اگر به رفتن به کرواسی مجبورم کنند، دیگر چیزی برای باختن ندارم. پایانِ همهچیز است، اما اینجا ماندن… میتواند برای ما زندگی شود. تنها پناهندگی نیست، چیزی بیشتر از پناهندگیست. یک زندگی واقعی خواهد بود. ما دیگر زندگی نداریم. هیچ انتخابی نداشتیم. هیچ انتخابی نداریم.»
بهروزرسانی، 2016/2/8
پس از مراجعه به دبیرخانه به آنها گفته شد که باید دو هفتهی آینده برای گرفتن جواب نهایی دوباره به آنجا مراجعه کنند. آینده هنوز برای این دو به اندازهی همین خبر مبهم است و آنها هنوز با خطرِ واقعی اخراج مواجهاند.
منبع: NewStatesman