stetoscope

توضیح: اسم‌های استفاده‌شده در این نوشتار، اسم‌های حقیقی افراد نیستند.

رفتن به پزشک متخصص «زنان» به‌عنوان شخص مراجعه‌کننده یا همراه او، ممکن است برای هر فردی رخ دهد، اما در بعضی از فرهنگ‌ها به‌دلیل تابو بودنِ برخی از مسائل مثل رابطه‌ی جنسی خارج از اصول شرعی، رابطه‌های خارج از عرف یا حتا ترس از تصور دیگران، مراجعه به پزشک متخصص زنان، یک تجربه‌ی آسان نیست. این مطلب به شرح مختصری از روایت‌های چند شخص می‌پردازد که به دلایل گوناگون رفتن به دکتر «زنان» را کاری دشوار یافته‌اند، یا حتا در مواردی هنوز دلیلی برای مراجعه نمی‌بینند. در پایان، پیشنهادهایی برای تسهیل مراجعه به دکتر متخصص «زنان» ارائه می‌شود که شاید بتواند به خواننده‌ی این مطلب ایده‌ای برای راحت‌ترشدن این تجربه بدهد.
هاله یکی از دخترانی بود که در مورد نخستین تجربه‌ی خود در رابطه با ملاقات با پزشک متخصص زنان توضیح داد. او می‌گوید حدود دوازده سال پیش زمانی‌که نزدیک به بیست‌ودو سال سن داشت برای نخستین‌بار به دکتر «زنان» مراجعه می‌کند. او که در آن‌زمان با دوست‌پسرش رابطه‌ی جنسی داشت، دچار جوش و خارش در ناحیه‌ی واژن شده بود. او نیاز داشت که از پزشکی متخصص مشاوره و درمان احتمالی بگیرد. هاله توضیح می‌دهد که منشی دکتر در اتاق انتظاری که نزدیک به ده نفر در آن حضور داشته‌اند در مورد وضعیت رابطه‌ی جنسی‌اش می‌پرسد و گفتگویی به شرح زیر صورت می‌گیرد:
منشی: ازدواج کردی؟
هاله: نه.
منشی: پس معاینه نداری.
هاله: ازدواج نکردم اما… [و انتظار دارد که منشی متوجه شود که رابطه‌ی جنسی خارج از ازدواج داشته است]
منشی به تاکید هاله توجهی نمی‌کند و بقیه‌ی مشخصات او را می‌پرسد.
هاله: خانم! من ازدواج نکردم اما… [و به‌سختی تلاش می‌کند که با اشاره به او بفهماند که چه منظوری دارد]
در نهایت، منشی متوجه منظورش نمی‌شود. هاله احساسی ناخوشایند دارد و نگران است که مبادا ندانستن این مطلب که او رابطه‌ی جنسی دارد، روی روند درمانی‌اش اثر منفی بگذارد. او در اتاق انتظار منتظر نوبت خود می‌نشیند و در چالش است که چگونه منظور خود را دستِ‌کم به دکتر برساند. هاله ادامه می‌دهد نکته‌ی دیگری که در آن‌زمان او را به‌شدت تحت فشار قرار داده بود داشتن این حس بوده است که همه‌ی افرادی که در سالن انتظار حضور داشته‌اند شخصِ همراهی داشتند. او می‌گوید نداشتن همراه از نظر روحی اثر بدی روی او داشته است و از این‌که نمی‌توانسته از شریک جنسی‌اش، دوستانش یا خانواده‌اش بخواهد که برای یافتن درمان، او را همراهی کنند، احساس تنهایی می‌کرده است.
بهار سی‌ویک‌ساله به «زنان» تمایل جنسی دارد. او به‌صورت اتفاقی طی یک سونوگرافی لگن و شکم متوجه می‌شود که کیست بزرگ تخمدان دارد. او تصمیم می‌گیرد که هر چه سریع‌تر به متخصص مراجعه کند. در اولین جلسه، پزشک که یک آقای شصت‌ و اندی ساله است، از او مشخصاتش را می‌پرسد. بعد از این‌که بهار می‌گوید ازدواج نکرده است، دکتر می‌پرسد رابطه‌ی جنسی داشته است یا نه. بهار برای من توضیح می‌دهد که به‌صورت کاملن ناخودآگاه، در عین این‌که بارها با هم‌جنس خود رابطه‌ی جنسی داشته است، در جواب این سوال پاسخ منفی داده است. بهار ادامه می‌دهد که بعد از آن جلسه، بارها در سایت‌های اینترنتی جستجو کرده که مبادا انکار این رابطه‌های جنسی نزد پزشک، تاثیر منفی‌ای بر روند عمل جراحی‌اش بگذارد. او درنهایت به جواب مشخصی نمی‌رسد و با استرس فراوان این موضوع را با دکتر خود و دیگران مطرح نمی‌کند. دست آخر، عمل او انجام می‌شود. بهار توضیح می‌دهد که دو سال بعد برای چک‌آپ مجدد به متخصص دیگری مراجعه می‌کند که این‌بار دکتر یک خانم چهل و اندی ساله است. پزشک باز هم همان سوال را مطرح می‌کند و بهار باز پاسخ منفی می‌دهد، اما این‌بار با آگاهی به این‌که علاقه‌ای به بازشدن بحث راجع به تمایل جنسی‌اش ندارد. او ادامه می‌دهد که دکتر از او علت ازدواج‌نکردنش را جویا می‌شود و بهار توضیح می‌دهد که علاقه‌ای به ازدواج‌کردن ندارد. دکتر مصرانه پیگیر این موضوع می‌شود و درنهایت از بهار می‌پرسد که شاید دلیل ازدواج‌نکردنش داشتن خوی مردانه است؟ بهار با تعجب جویای معنای صحبت دکتر می‌شود، ولی دکتر از پاسخ طفره می‌رود و هم‌چونان به شرح مزیت‌های حمایتی بنیان خانواده در سال‌های کهن‌سالی می‌پردازد. بهار در ادامه گفت که به‌دلیل این گفتگوها تردید دارد، بار دیگر به این دکتر که بسیار از نظر پزشکی شناخته‌شده و متبحر است برود.
شیما هم تعریف می‌کند که حدود دوازده سال پیش ناخواسته از دوست‌پسر خود به نام علی در آن‌زمان باردار شده است، درحالی‌که به‌هیچ‌وجه برنامه‌ای برای ازدواج یا داشتن فرزند نداشته‌اند. او توضیح می‌دهد که در آن‌زمان که حدود بیست و دو ساله بوده است، اصلن به استفاده از راه‌های پیشگیری از بارداری آگاهی نداشته است. او می‌گوید که علی از هرگونه همراهی در این زمینه سر باز می‌زد. شیما توضیح می‌دهد که علی حتا به‌دلیل نگرانی از مشکل‌های قانونی و جزایی، هیچ مسئولیتی را در این زمینه به دوش نگرفته و تنها شیما را مقصر این دردسر می‌دانسته است. شیما درنهایت بعد از پیگیری‌های فراوان، موفق می‌شود که دستِ‌کم نصف هزینه‌ی سقط جنین را از علی بگیرد. او در ادامه از حس گناه، حقارت و شرم فراوانی که طی مراحل مختلف این فرآیند داشته است، از پیگیری برای پیداکردن شخص مناسب برای انجام این کار گرفته تا احساس‌های بسیار دوگانه در رابطه با موضوع سقط جنین، صحبت می‌کند. شیما توضیح می‌دهد که سال‌های سال با هیچ‌کس راجع به این موضوع صحبت نکرده بوده و جرأت مراجعه به پزشک متخصص برای دریافت درمان‌های احتمالی را نداشته است. درنهایت، بنا به اقتضای زندگی‌اش از ایران مهاجرت می‌کند و در آن‌جا به دلیل تفاوت‌های فرهنگی و شناختی، کم‌کم حس گناه و حقارت و شرم خود را در این زمینه کنار می‌گذارد.
لاله که دختری بیست‌وشش ساله است، شرح می‌دهد که هیچ‌گاه حتا فکرِ رفتن به دکتر «زنان» را نکرده است. اولین دلیل او نداشتن مشکل خاصی در این زمینه بود. او توضیح می‌دهد که شنیده در بسیاری از کشورهای خارجی به «زنان» توصیه می‌شود که ترجیحن از سن بیست‌ویک سالگی (یا سه سال بعد از اولین رابطه‌ی جنسی خود) سالی یک‌بار آزمایش پاپ‌اسمیر (یا تست سرطان دهانه‌ی رحم) انجام دهند. او اضافه می‌کند که به‌دلیل نداشتن رابطه‌ی جنسی شرعی احساس خوبی برای مراجعه به پزشک و انجام چونین آزمایشی را ندارد. دوست لاله که یک پزشک ایرانی است، توضیح می‌دهد که آن‌چه در ایران بیشتر جا افتاده، آگاهی‌رسانی در مورد این آزمایش در کلاس‌های آموزشی پیش از ازدواج یا پیش از بارداری است به‌خصوص در روستاها است و به‌طور معمول، راجع به این آزمایش در رابطه با جامعه‌ای بزرگ‌تر صحبتی مطرح نمی‌شود. البته اضافه می‌کند که اگر شخصی برای انجام این آزمایش مراجعه کند، حتا اگر ازدواج نکرده باشد اصولن منعی برای آن وجود ندارد. هرچند تأکید می‌کند که دخترانی که رابطه‌ی خارج از ازدواج دارند به‌ندرت برای انجام این آزمایش مراجعه می‌کنند.
شاهین، مردی چهل و خورده‌ای ساله است و در سن چهل‌سالگی تغییر جنسیت داده است. او توضیح می‌دهد تا سن چهل سالگی که بدن «زنانه‌ای» داشته، بارها به دلایل مختلفی مراجعه به دکتر «زنان» را تجربه کرده است. اولین مراجعه‌ی او در سن بیست‌وهفت‌سالگی بوده است؛ زمانی‌که بعد از یک ازدواج تحمیلیِ بسیار کوتاه‌مدت، خواستار طلاق از همسرش می‌شود. او توضیح می‌دهد که زوج باید هنگام طلاق مطابق قانون نامه‌ای مبنی بر این‌که زن حامله نیست را به دادگاه یا محضر ارائه دهند. شاهین از یادآوری این تجربه، حس بدی دارد و آن را نادیده‌گرفتنِ هویت واقعی خود توسط آن‌ها می‌داند. او می‌گوید برای من که خود را مرد می‌دانم و اصلن دلیل من برای درخواست طلاق آگاهی خودم به این مطلب بود، انجام معاینه‌ی پزشکی برای پی‌بردن به این‌که حامله هستم یا نه حس بسیار ناخوشایندی داشت. او اضافه می‌کند که بعد از این تجربه، به‌مدت ده روز در بیمارستان اعصاب و روان بستری می‌شود. در بیمارستان به او شک الکتریکی داده شده است که بنا به گفته‌ی او موجب می‌شود شاهین نزدیک به یک ماه قدرت تکلم خود را از دست بدهد. او هم‌چونین توضیح می‌دهد که بعدها به‌دلیل داشتن فیبروم رحم مجبور می‌شود که به متخصص «زنان» مراجعه کند. شاهین می‌گوید به‌دلیل این‌که توضیح شرایطش برای پزشکان برایش دشوار بوده است، از یکی از دوستان صمیمی‌اش می‌خواهد که تمایل او به تغییر جنسیت را برای آن‌ها توضیح دهد. او حتا درخواست می‌کند که در صورت امکان، رحم او را نیز خارج کنند که گویا پزشکان به‌خاطر کم‌تر بودن سن او از سی سال، از این کار اجتناب می‌کنند.
این روایت‌ها و هزاران روایت مشابه یا متفاوتِ دیگر، تأییدکننده‌ی وجود تابوها و عدم آگاهی‌ها در زمینه‌ی مسایل جنسی افراد جامعه هستند. این موضوع دربرگیرنده‌ی بسیاری از اعضای جامعه‌ی پزشکی و همین‌طور بسیاری از مراجعان آن‌هاست. بسیاری از پزشکان و متخصصان با آشنانبودن یا بی‌توجهی به مسائل و دغدغه‌های مراجعه‌کنندگان خود، روند درمان یا اطلاع‌رسانی را خدشه‌دار می‌کنند. به همان نسبت، مراجعان نیز به‌دلیل ناآگاهی یا ترس از تابو بودن مسأله‌ی خود، از بیان موضوع سر باز می‌زنند.
از جمله بنیادی‌ترین راه‌های غلبه بر شرایط موجود، افزایش آگاهی عمومی از طریق اطلاع‌رسانی و آموزش توسط نهادهای آموزشی است. هم‌چونین، بسیار مفید است که والدین صمیمیت موجود در بنیان خانواده را به فال نیک بگیرند و قبح صحبت‌کردن راجع به مسائل جنسی را کم‌کم از درون خانواده بشکنند. آن‌ها می‌توانند به فرزندان خود در این زمینه آموزش بدهند یا آن‌ها را در حل مسایل جنسی‌شان همراهی کنند. درست است که رابطه‌هایی که خارج از شرع و عرف هستند، مغایر با ارزش‌های بسیاری از خانواده‌های ایرانی‌ تلقی می‌شوند، اما نباید فراموش کرد که در اغلب موارد پنهان‌کاری یا عدم مراجعه به پزشکِ متخصص و نادیده‌گرفتن پی‌آمدهای آن می‌تواند آثار ناگواری را به دنبال داشته باشد. واضح است که این سرانجام نیز برای یک خانواده‌ی سالم ارزشمند نیست.
خوشبختانه در حال حاضر، به‌دلیل دسترسی بیشتر افراد به وسایل ارتباطی، امکان جستجو و دسترسی به پزشکان آگاه بیش از پیش است. بنابراین، بعد از اراده‌کردن به شکست تابوهای شخصی، جهت حفظ سلامت جسمانی و روانی بیشتر، شاید یکی از بهترین راه‌های تسهیل روند مراجعه به دکتر «زنان» این باشد که روحیه‌ای جستجوگر و تسلیم‌ناپذیر را برای یافتنِ مناسب‌ترین پزشک در خود تقویت کنیم. به این منظور، لازم است با پرسشگری و مطالعه‌ی آگاهانه، مسیر خود را به‌سوی داشتن یک زندگی راحت‌تر و کم‌دغدغه‌تر هموار کنیم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله