یک تحقیق نشان میدهد که مردان همجنسگرا بهعنوان یک آلودهگر دیده میشوند، ولی از آنجایی که نقشهای جنسیتی سیالتر میشوند، پیشداوریهای قدیمی از بین خواهند رفت.
چکسی میدانست میتوان دستمالهای نظافت را برای هدفهای گوناگون و زیادی به کار برد؟ پاککردن سس پاستای ریختهشده بر روی میز غذاخوری؛ ازبینبردن باکتریهای توی آشپزخانه، پاککردن همجنسگرایی! براساس گزارش منتشرشده از یک پژوهش، مردان دگرجنسگرا نیاز به «تمیزکردن جسمی» در نتیجهی فکر تماس با مردان همجنسگرا را نشان دادند. متاسفانه «اَه»، واکنش اولیهی من بود، اما پاسخ متقابل بسیاری از شرکتکنندگان در این مطالعه، نشان میدهد که آنها بینشی شگفتانگیز را به سمتی میبرند که موجب نشاندارشدن همجنسگراستیزی میشود.
اجازه دهید چیزی که محققان دانشگاه «گولداسمیتس» به آن دست یافتند را شرح دهم. در نخستین پژوهش، از دانشجویان بریتانیایی خواسته شده بود تا قرضگرفتن یک تلفن همراه از یک مرد همجنسگرا را تصور کنند؛ آنها به شکل زیاد و قابل ملاحظهای از کلمههای مرتبط با نظافت در تمرین «کاملکردن کلمات» استفاده کردند. در پژوهش دیگری، پس از آزمون، دانشجویان پرتغالی میتوانستند مداد زرد یا دستمال ضدعفونیکننده زرد را انتخاب کنند. کسانی که قرضگرفتن تلفن همراه از یک مرد همجنسگرا را تصور میکردند، بیشتر از سایر افراد دستمال ضدعفونیکننده را انتخاب کردند. درنهایت از دانشجویان لهستانی هم خواسته شد تا قرضگرفتن یک تلفن همراه از یک مرد همجنسگرا را تصور کنند و نتیجه اینبار هم ترجیح محصولات نظافتی را نشان میدهد. بسیار قطعی به نظر میرسد: در یک سطح نیمههشیار، مردان همجنسگرا بهعنوان یک آلودهگر دیده میشوند، چیزی که باید آن را از خود پاک کرد. «اوق، من گِی روی بدنم دارم! اگر اجازه دهید خود را تمیز کنم…».
شاید من بهعنوان یک مرد همجنسگرا ناراحت شوم و در آینده از دستدادن با شخص دیگری مردد شوم چراکه این امر ممکن است انگیزهی نیمههشیاری در فرد مقابل جهت استفاده از ژل ضدباکتری ایجاد کند، اما نتیجههای حاصل از مطالعات، مرا گیج کردهاند؛ چراکه پیشداوری (درصورتیکه فرد بخواهد)، زمانی میتواند از بین برود که فهمیده شود. یک توضیح ممکن این است که میتوان اینگونه از واکنش را از اثرهای باقیمانده از بحران اچآیوی/ایدز خواند. زمانی اچآیوی بهعنوان «طاعون همجنسگرایی» شناخته میشد (ایدز در اصل بهعنوان نقص ایمنی مرتبط با همجنسگرایی نامگذاری شده بود)؛ سبک قدیمی همجنسگراستیزی با وحشت یک بیماری ترسناک آمیخته بود. براساس تجربهی من، این یک پدیدهی منحصر به دگرجنسگرایان نیست: بسیاری از مردان همجنسگرا اقرار میکنند که ترس مزمن آنها از اچآیوی به یک احساس شرم درونیشده باز میگردد، اما در حقیقت «اگنیسکا گولک دزاوالا» یکی از محققان گفت که این توضیح بسیار متقاعدکنندهای نیست.
متقاعدکنندهترین نظریه این است که این انگیزهی پاککردن همجنسگرایی ارتباط مستقیمی با هویت گروهی دارد. «پاککردن» به معنای جداکردن است و این معنایی اجتماعی دارد همانگونه که دزاوالا میگوید. اگر شما یک تقسیمبندی روشن در ارتباط با گروه دیگری ساختهاید که آنها «دیگری» هستند و خود را متقاعد کردهاید که هیچچیز مشترکی میان شما نیست، آنگاه هر شکلی از کنش و واکنش میان شما به آلودگی تبدیل میشود. این امری منطقی به نظر میرسد: «پاکسازی» معمولن برای جداسازی خود از گروههایی که ردشان میکنیم استفاده میشود. چند نفر از ما به دوستی که وقت خود را با فرد ناخوشایندی گذرانده است به شوخی گفتهایم «امیدوارم که بعد از آن، دوش گرفته باشی!»؟ در بدترین شکل آن، شعارهای نژادپرستانهی رژیمهای تمامیتخواه بر مبنای پاکسازی شکل گرفتهاند: «نازیها» بر «خلوص نژادی» متمرکز بودند و «موسولینی» غرق در نژاد سفید بود. «پاکسازی قومی» حسن تعبیر منحرفی برای ترساندن سایر گروههای قومی است.
این بحث درک درستی از چیستی همجنسگراستیزی را شکل میدهد. صرف نظر از نفرت بیپروا یا ترس از اقلیتهای جنسی، همجنسگراستیزی معمولن دربارهی «پلیس جنسیتی» است: حمایت از مرزهای چیزی که مرد بودن دانسته میشود. همجنسگراستیزی تنها افراد همجنسگرا را مورد هدف خود قرار نمیدهد؛ دگرجنسگرایان هم از آن رنج میبرند. از همان سالهای اول زندگی، آنهایی که با یک شکل خاص از مردانگی (به اندازهی کافی پرخاشگرنبودن، دربارهی زنان با لحنی به اندازهی کافی تحقیرآمیز صحبتنکردن، ورزشکارنبودن و…) مطابقت نداشته باشند، انگ «کونی» خواندهشدن را بههمراه دارند. این امر ارتباط زیادی با تبعیض جنسیتی و زنستیزی دارد. هر دو گروه مردان دگرجنسگرایی که در یک الگوی مردانگی نمیگنجند و مردان همجنسگرایی که دیگران آنها را «زنانه» میبینند و شبیه زنبودن هم تحقیرآمیز فرض میشود.
یافتههای ناخوشآیند مطالعات نشان میدهند که هرچه محافظهکاری فرد بیشتر باشد، انگیزهی او برای شستن خود پس از تماس با یک همجنسگرا بیشتر است. بسیار تعجبآور است که بیش از همه، این افراد محافظهکار هستند که برای حفاظت از الگوی مردانگی قدیمی، گرایش شدیدی به داشتن تفکرات مبتنیبر تفاوت جنسیتی دارند. مردان همجنسگرا خطری جدی برای این هویت هستند، تهدیدی علیه انسجام دگرجنسگرایان؛ بیماری واگیری که باید از بین برود.
بههمیندلیل است که همجنسگراستیزی محکوم به نابودی است. مردانگی مفهومی ثابت نیست. پیش از قرن هجدهم میلادی، مردم بهطور گستردهای باور داشتند که همهی مردان و زنان بخشی از یک جنس بودند و آلت جنسی زنانه در واقع همان آلت جنسی مردانه است که به داخل جمع شده است. ایدهی تفکیک سفت و سخت جنسیتها در قرن نوزده میلادی غالب شد، اما با شکلگیری جنبشهای زنان و اقلیتهای جنسی، این تفکیک بهطور چشمگیری فرسایش یافته است. بر اساس «نظرسنجی نگرشهای اجتماعی» که در سال ۱۹۸۷ میلادی انجام شده است، حدود نیمی از مردم بریتانیا موافق این تفکر بودند که وظیفهی مرد پولدرآوردن و وظیفهی زن مراقبت از خانه و خانواده است. اما اکنون این آمار به حدود دهدرصد کاهش پیدا کرده است. تعداد «مردان خانهدار» در مدت زمان پانزده سال (درواقع از یک میزان کم) سهبرابر شده است؛ ارزش نظافت و آراستگی مردانه در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۱.۱ میلیارد پوند پیشبینی شده است و نظرسنجیها نشان میدهند که جمعیت جوان بهشدت از حقوق اقلیتهای جنسی حمایت میکنند و چونین به نظر میرسد که نسبت به پدربزرگان و مادربزرگان خود دوستان همجنسگرای بیشتری داشته باشند و مهمتر از همه اینکه تفکیکهای دوتایی قدیمی در حال از بین رفتن است.
البته که تبعیض جنسی و همجنسگراستیزی که فرزند نامشروع آن است همچونان فراوان هستند، اما بهدلیل مبارزهی جنبشهای زنان و اقلیتهای جنسی، این روزها هویتها بیشتر حالت سیال دارند و لزوم حمایت از یک شکل سنتی و سخت و آزاردهندهی «مردانگی» کمتر میشود. جامعهای خالی از تبعیض جنسی و همجنسگراستیزی تنها موجب آزادی زنان و اقلیتهای جنسی نیست، بلکه رهایی دگرجنسگرایان را هم بههمراه خواهد داشت.
منبع: The Guardian