یکی از کارهای قبلی گروه نمایشی آوای دیوانگان، به نام «همهتون منو میشناسین» را دیدهای و کنجکاو میشوی که تا به پایان روزهای اجرا نرسیده است، کار جدید گروه، به نام «همان باش که نیستی» را تماشا کنی. این نمایش برگزیدهی «هفتهی پرفورمنس ایران» در سال ۱۳۹۴ بوده است و در شهریور و مهر ۱۳۹۵ در سالن فانوس (واقع در خیابان آذریِ میدان هفتِ تیر تهران) به اجرا گذاشته شد. گروه آوای دیوانگان در نمایش قبلی خود به گوشههایی از مسالههایی که اقلیت ترنسکشوال در ایران با آن مواجه هستند پرداخته بود. با وجود همهی کاستیها، از بازی بازیگران گرفته تا دکور صحنه و طراحی لباس بازیگران، بههرحال «همهتون منو میشناسین» اتفاق متفاوتی بود. این نمایش آنچونان که خود کارگردان در انتهای کار اعلام میکرد، نمایشی بهمنظور آگاهسازی جامعه از وضعیت ترنسکشوالها و چالشهایی که در جامعه با آن روبهرو هستند بود. مطلبی که ارائه میشود مرور کوتاهی است بر پرفورمنس «همان باش که نیستی».
آغاز نمایش
وارد حیاط کوچک اما سرسبز سالن نمایش فانوس میشوی که یک کافهی نقلی هم جدیدن به آن اضافه شده است. تماشاگران نمایشِ «همان باش که نیستی» در حیاط سالن فانوس منتظر اعلامِ زمان شروع نمایش هستند و نمایش از همینجا آغاز میشود.
انگار که در پارک یا خیابان منتظر رویدادی/کسی باشی و همزمان شاهد اتفاقهایی شوی که از آنها سر در نمیآوری. بازیگران وارد حیاط شدهاند و مشغول اجرای نمایش خود هستند. قاب در همینجا استوار میشود.
کسی نمیداند چه اتفاقی در حال وقوع است. نماهایی از خشونت شکل میگیرد. کسی نمیداند باید تماشا کند یا فردی را که در حال لگد خوردن است نجات دهد. گاه بازیگران بیآنکه کلامی رد و بدل کنند دستِ کمک بهسوی تماشاگران دراز میکنند. بعضیها واکنش نشان میدهند. بعضیها تماشا میکنند، یا شاید دارند از خود میپرسند که باید پاسخی بگویند یا نه؟
بحث این نمایش تا حدودی بحث اجبار است. اجبار به حجاب، اجبار به پوشیدن لباسی که نمیخواهی، اجبار به ازدواج، اجبار به تحمل خشونت. در مقابلِ این اجبار، بحث این نمایش بحث مقاومت و مبارزه است. مقاومت و مبارزه در برابر چیزی که طلب نکردهای و به تو اجبار میشود. اما چیزی که این دو موضوع را در این نمایش به هم پیوند میدهد دعوت به شکستن چارچوبهاست، چرا که اگر بهعنوان تماشاگر، قابِ نمایشهای متداول را نشکنی، باید بنشینی و خشونت را نظاره کنی. البته ممکن است فکر کنی چیزی که میبینی یکسره نمایش است و تو بلیت خریدهای تا آن را تماشا کنی. میتوانی فکر کنی که آن بازیگر خودش دلش خواسته است که در این موقعیت قرار بگیرد و تو بهعنوان تماشاگر نمیتوانی در خواستهی او دخالت کنی.
سامان ارسطو، کارگردان این نمایش (که خود چند سالی است که تغییر جنس داده است) در مصاحبههای مختلف گفته است که این کار یک «پرفورمنس مبارزهای» است (۱). این کار با قرار دادن مخاطب در برابر وضعیتهایی از اجبار، میزان مقاومت و مبارزهی او را به چالش میکشد. آن قاب سنتیِ فضای نمایش را بشکنم یا بنشینم، نظاره کنم، یا به فکر فرو روم؟ روسری اجباری، لباسهای اجباری، آرایش اجباری، عروسی اجباری و سنتهای اجباری… اینها را تحمل کنم یا پایم را از قاب بیرون بگذارم و مسیر نمایش را تغییر دهم؟
تئاتر آوای دیوانگان تا حدودی تئاتر اقلیت به حساب میآید؛ نه به این دلیل که کارگردانِ آن عضوی از جامعهی اقلیت است، نه به این خاطر که گاه بعضی از بازیگراناش در نمایشها ترنسکشوال هستند، یا در بعضی از کارهای خود از دغدغههای ترنسکشوالها که یکی از هزاران اقلیت هستند گفته است. کارهای این گروه بهدلیل درحاشیهبودن اقلیت محسوب میشود. از محرومبودن از سالنهای شناختهشدهی شهر و دیگر امکانهای حمایتی گرفته (۲) تا فُرم نمایشهای خود که با فضای غالب نمایشها تفاوت دارد. بهعنوان نمونه، نمایش «همان باش که نیستی» در بیکلامبودنِ خود کلامی نهفته دارد. سامان ارسطو میگوید «کلام را حذف کردم تا قصهام جهانیتر بشود و این قصهی تلخ میتواند در هر جای دنیا رخ بدهد (۳).» این نیز خود دعوت به بیرونزدن از قاب است. قابی که از واژهها و معناهای آن ساخته شده است. از این منظر، به کار نگرفتن زبان نیز خود یک مبارزه است.
صدای اقلیت در سکوت است که شدت میگیرد. قطعن کسی که در ارتباط با این نمایش به فکر فرو میرود فکرش را با خود میبرد یک جای دیگر. شاید باید با دیگران مشورت کند. شاید باید جاهایی از زندگیاش را بکاود که در چالشِ میان اجبار، مقاومت و مبارزه کجا ایستاده است. امید که گروه آوای دیوانگان در این سکوت رشد کند و خلاقیت و مهارت را بیش از پیش در هم بیامیزد.
برگرفته از:
۱. http://theaterfestival.ir/سامان-ارسطو-همان-باش-که-نیستی-تئاتر-فست/
۲. http://www.aftabir.com/news/article/view/2016/01/15/1105389
۳. http://theater.ir/fa/63453